جامعه سازی یا جامعه شناسی؟



نگاهی کلی به بیانیه‌ای که از سوی حضرت آیت‌الله ‌ای به‌مناسبت چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی صادر شد:

جمهوری اسلامی ویژگی‌هایی دارد از جمله:

1 برای همه چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است چون ویژگی‌هایی مثل آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری در فطرت بشر است.

2 به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد. ولی از ارزشهایش فاصله نمیگیرد.

3 انعطاف‌پذیر و آماده‌ی تصحیح خطاهای خویش است. اما تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست.

4 پس از نظام سازی، به رکود و خموشی دچار نشده است.  متحجّر و در برابر پدیده‌ها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست.

5 به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. مرتکب افراط‌ها و چپ‌روی‌هایی که مایه‌ی ننگ بسیاری از قیامها و جنبشها است، نشده است.

6 این انقلاب از آغاز تا امروز نه بی‌رحم و خون‌ریز بوده و نه منفعل و مردّد. در هیچ معرکه‌ای گلوله‌ی اوّل را شلیک نکرده است، ولی پس ‌از حمله‌ی دشمن از خود دفاع کرده و ضربت متقابل را محکم فرود آورده است.

7 از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است و با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان ایستاده است.


درس‌هایی که رهبرانقلاب به عنوان نسل اول انقلاب برای جوانان گفتند:

1 همه چیز علیه ما بود، چه رژیم فاسد طاغوت که علاوه ‌بر وابستگی و فساد و استبداد و کودتایی  و چه آمریکا و قدرت های شرق و غرب.

2 هیچ تجربه‌ی پیشینی و راه طی شده‌ای در برابر ما وجود نداشت. اما جمهوری اسلامی گام‌های بزرگی را طی کرد.


ثمرات و نتایج گام اول انقلاب:

1 ثبات و امنیّت کشور و تمامیّت ارضی و حفاظت از مرزها.

2 موتور پیشران کشور در عرصه‌ی علم و فنّاوری و ایجاد زیرساخت‌های حیاتی و اقتصادی و عمرانی.

3 مشارکت مردمی را در مسائل ی مانند انتخابات، مقابله با فتنه‌های داخلی، حضور در صحنه‌های ملّی و استکبارستیزی به اوج رسانید.

4 بینش ی آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بین‌المللی را به گونه‌ی شگفت‌آوری ارتقاء داد.

5 کفّه‌ی عدالت را در تقسیم امکانات عمومی کشور سنگین کرد.

6 عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونه‌ای چشمگیر افزایش داد.

7 تبدیل شدن به نماد پر ابّهت و با شکوه و افتخارآمیز ایستادگی در برابر قلدران و زورگویان.


ماموریت‌های نسل جوان برای گام دوم انقلاب:

1 علم و پژوهش: دانش،‌ آشکارترین وسیله‌ی عزّت و قدرت یک کشور است. ما هنوز از قلّه‌های دانش جهان بسیار عقبیم؛ باید به قلّه‌ها دست یابیم.

2 معنویّت و اخلاق: معنویّت به معنی برجسته کردن ارزشهای اخلاق و به معنی رعایت فضلیت‌های اخلاقی

3 اقتصاد: مجموعه‌ی جوان و دانا و مؤمن و مسلّط بر دانسته‌های اقتصادی در درون دولت تهای اقتصاد مقاومتی را اجرا کنند.

4 عدالت و مبارزه با فساد: تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژه‌خواری و مدارا با فریبگران اقتصادی که همه به بی‌عدالتی می‌انجامد، بشدّت ممنوع است؛ همچنین غفلت از قشرهای نیازمندِ حمایت، به هیچ رو مورد قبول نیست.

5 استقلال و آزادی: استقلال ملّی به معنی آزادی ملّت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرتهای سلطه‌گر جهان است. و آزادی اجتماعی به معنای حقّ تصمیم‌گیری و عمل کردن و اندیشیدن برای همه‌ی افراد جامعه است.

6 عزّت ملّی، روابط خارجی، مرزبندی با دشمن: این هر سه، شاخه‌هایی از اصلِ عزّت، حکمت، و مصلحت» در روابط بین‌المللی‌اند.

7 سبک زندگی: تلاش غرب در ترویج سبک زندگی غربی در ایران، زیانهای بی‌جبران اخلاقی و اقتصادی و دینی و ی به کشور و ملّت ما زده است؛ مقابله با آن، جهادی همه‌جانبه و هوشمندانه میطلبد که باز چشم امید در آن به شما جوانها است.



ما از کی داریم به ژاپن می بازیم؟

 

تیم فوتبال ایران در روز دوشنبه 8بهمن 1397 با نتیجه سه گل بر هیچ به ژاپن باخت


امّا این باخت چندان مهم نیست.

 همه مسابقات ورزشی هم بُرد دارد و هم باخت.

ممکن است در یک بازی دیگر با تغییر بازیکنان نتیجه مسابقه مع شود.


باخت واقعی و غیرقابل جبران ما از ژاپن از حدود 150سال پیش آغاز شد


 در زمان امیرکبیر روند اصلاحات همزمان در ایران و ژاپن آغاز شد.

 ژاپنی ها روند اصلاحات را پی گرفتند و امروز دارند بر جهان دانش و فناوری فرمان می رانند.

ولی ما امیرکبیر رهبر اصلاحات را در باغ فین کاشان با شکنجه خونین کُشتیم


_سطور زیر تصویری کوتاه از سیمای پیشرفت های ژاپن است:


_ﺍﻨ ﻫﺎ ﺍﺻﻼً ﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻧﻤ ﻨﻨﺪ 

ﺗﻮﺭﻡ ﺩﺭ ﺍﻦ ﻣﻌﻤﻮلا ﺎ ﺻﻔﺮ ﺍﺳﺖ ﺎ ﻣﻨﻔ ﺍﺳﺖ 


_ﺩﺭ ژاپن ﺧﺎﻧﻪ ﻭﻼ ﺑﻪ ﻧﺪﺭﺕ ﺪﺍ ﻣ ﺷﻮﺩ 


_ﺍﺯ ﺎﺭ ﻣُﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺍﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺍﺳﺖ !


_ﺣﻘﻮﻕ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﻌﺎﺩﻝ ۷۵۰۰ ﺩﻻﺭ ﺁﻣﺮﺎ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺍﺳﺖ 


_ﺷﺴﺖ ﺩﺭ ﺎﺭ ﺑﺮﺍ ﻣﺪﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺮ ﺍﺳﺖ 


_ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻪ ﺎﻫ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺑﻪﻫﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﺗﺮﻧﺪ 


_ﻫﻨﺎﻡ ﺗﻌﻄﻠ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺑﻪﻫﺎ ﺮﻪ ﻣ ﻨﻨﺪ !!


_ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺩﺭ ژاپن ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻋﻤﻮما ﺎﺭﻧﻤ ﻨﻨﺪ 


_تقریبا تمام ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﻣ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺎ ﻮﻝ ﺧﺮﺟ ﻣﺮﻧﺪ.

 

_اﺯ ﺍﻭﻝ ﺗﺎ ﺳﻮﻡ ﺍﺑﺘﺪﺍ، ﻫ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ 



_ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ معلمان ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ۱۵ ﺩﻗﻘﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﻦ ﺎﺭ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﺮﺑﺖ ﻧﺴﻠ ﻣﺘﻮﺍﺿﻊ ﻭ ﺣﺮﺺ ﺑﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻣ ﺮﺩﺩ .


_ﻫﺮ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺍﻦ ﻪ ﺳ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ

 ﻫﻤﺸﻪ ﻒ ﻭ ﺴﻪ ﻫﺎ ﺧﺎﺻ ﺑﺮﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﻓﻀﻮﻻﺕ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ .

ﺣﺮﺻﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﻟﻮﺣﻪ ﺍﺧﻼﻕ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ .


_ ﺎﺭﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺘﺮ ﺭﺍ " ﺍﻨﺠﻨﺮ (ﻣﻬﻨﺪﺱ) ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ" ﻣ ﻧﺎﻣﻨﺪ و ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ ۵ ﺍﻟ ۸ ﻫﺰﺍﺭ ﺩلاﺮ ﺁﻣﺮﺎ ﻣ ﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺍﻦ ﺸﻪ ﺑﺎﺪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺎﺕ ﺘﺒ ﻭ ﺷﻔﺎﻫ ﺩﺍﺩ .


_ ﺍﻦ ﻫ ﻣﻨﺒﻊ ﻃﺒﻌ ﻧﺪﺍﺭﺩ ( ﻧﻔﺖ ﻭ ﺎﺯ ﻭ ﺯﻏﺎﻝ ﺳﻨ ﻭ ﻓﻮﻻﺩ ﻭ ﻣﺲ ﻭ . ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ) ﻭ ﺳﺎﻻﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺻﺪﻫﺎ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣ ﺮﺩ؛ ﺍﻣﺎ ﺍﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺸﺪﻩ ﻪ ﺍﻦ ﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻦ ﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﻫﺎ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﺩ .


_ ﻫﺮﻭﺷﻤﺎ ﻓﻘﻂ ﻃ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ، ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻫﺮﻭﺷﻤﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻘﻮﻁ ﺑﻤﺐ ﻫﺴﺘﻪ ﺍ ﺑﺎﺯﺮﺩﺩ .


_اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ، ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻣﺎﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺑﺎﻞ ﻫﺎﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻠﻤﻪ " ﺑ ﺻﺪﺍ " ﺎ (silent) ﺍﺯ ﻠﻤﻪ " ﺍﺧﻼﻕ" ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .


_ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺩ ﺩﺭﺳ ﺍﻭﻝ ﺗﺎ ﺷﺸﻢ ﺍﺑﺘﺪﺍ (ﺎﻣ ﺑﻪ ﺳﻮ ﺍﺧﻼﻕ) ﺍﺳﺖ ﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺧﻼﻕ ﻭ ﺷﻮﻩ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﺩﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻣ ﺩﻫﺪ .


_ ﺑﺎ ﺍﻦ ﻪ ﺍﻦ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺗﺮﻦ ﺸﻮﺭﻫﺎ ﺩﻧﺎﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﺸﺎﺭ ﻭ ﺧﺪﻣﻪ ﻧﻤﺮﻧﺪ ﻭ ﺍﻦ ﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﻪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣ ﺁﻨﺪ .


_ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺗﺎ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺰ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﻧﺎﺎﻣ " ﻣﺮﺩﻭﺩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ 

 ﻮﻥ ﻫﺪﻑ ﺗﺮﺑﺖ، ﻧﻬﺎﺩﻨﻪ ﺮﺩﻥ ﻣﻔﺎﻫﻢ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺷﺨﺼﺖ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﺗﻌﻠﻢ ﻭ ﺗﻠﻘﻦ .


_ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻫﺮ ﺴ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﺎﺯ ﺧﻮﺩ ﻏﺬﺍ ﺑﺮﻣ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﺧﺮ ﺎﺭ ﺩﺭ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺷﺎﻥ ﺰ ﻧﻤ ﻣﺎﻧﺪ . ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ .


_ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﻣﺴﻮﺍ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺻﺮﻑ ﻏﺬﺍ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻤﺰ ﻣ ﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﻮﺩ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺳﻼﻣﺘ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ .


_ ﻣﺪﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺗﻘﺴﻢ ﺷﺪﻥ ﻏﺬﺍ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻣﺧﻮﺭﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺳﻼﻣﺘ ﺁﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺮﺳ ﻪ ﺮﺍ؟

ﻣ ﻮﺪ: ﺍﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ، ﺁﻨﺪﻩ ی ژاپن ﻫﺴﺘﻨﺪ .


ﺍین که ﺍﻦ ﺍﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺗﺼﺎﺩﻓ ﻧﺴﺖ

بزرگترین شعار فرهنگ ژاپنی ها که آنها را در مسیر پیشرفت نشاند :

 نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران نیست .

با رشد و پیشرفت تو، دیگران خود به خود شکست می خورند .

به دیگران کاری نداشته باش؛ کار خودت را درست انجام بده .


بیاییم این عقب ماندگی ها  را درمان کنیم. 

ما با چند گل خوردن،چیزی را از دست نمی دهیم

حتی اگر در ژاپن چنین نباشد ، اصول فوق اصولی کاملا منطقی است که عمل به آنها میتواند آغازگر تحولی عظیم در سرنوشت کشور و سامانده نیروهای مولد و تاریخ ساز کشور باشد


در دانشکده رسانه خبرگزاری فارس

آئین رونمایی از کتاب پاتولوژی توسعه » برگزار شد

آئین رونمایی از کتاب پاتولوژی توسعه » برگزار شد و در این مراسم بر مباحثی همچون جدی‌تر وارد شدن به حوزه‌ توسعه و تاکید بر پدید آمدن نهضتی در راستای تاکید رهبری بر علوم اسلامی انسانی پیشرفت اشاره شد.

آئین رونمایی از کتاب  پاتولوژی توسعه » برگزار شد

به گزارش خبرنگار گروه علمی و دانشگاهی خبرگزاری فارس، آئین رونمایی از کتاب پاتولوژی توسعه » در دانشکده رسانه خبرگزاری فارس برگزار شد.

* باید به حوزه‌های توسعه جدی‌تر وارد شویم

 معاون آموزشی و پژوهشی خبرگزاری فارس و رئیس دانشکده رسانه در  آئین رونمایی از این کتاب گفت: ت کلی دانشکده رسانه فارس در حوزه فرهنگ و سبک زندگی سرعت بیشتری پیدا کرده است.

سید محسن بنی‌هاشمی ادامه داد: اگر بخواهیم برای آینده سرزمین‌مان جدی تر بیاندیشیم باید به گونه شایسته ای به الگوهای توسعه فکر کنیم. 

وی با اشاره به کتاب پاتولوژی توسعه خاطرنشان کرد: در این کتاب موضوعات مهمی همچون سبک زندگی، عدالت و نقش فرهنگ در توسعه مطرح شده است.

* نهضتی باید در راستای تاکید مقام معظم رهبری در حوزه علوم اسلامی انسانی پیشرفت پدید بیاید

حجت الاسلام حبیب حریزاوی معاون سازمان تبلیغات اسلامی نیز در ادامه این نشست با بیان اینکه در حال حاضر در مرحله چهارم انقلاب صنعتی به سر می‌بریم، گفت: این انقلاب که از ماشین بخار شروع شد و در حال حاضر با هوشمندسازی زندگی به سطح غیرقابل محاسبه‌ای رسیده است.

وی با تاکید بر اینکه آینده‌ای که انقلاب صنعتی برای بشر رقم می زند آینده ای مبهم است، گفت: یکی از محصولات این انقلاب صنعتی این است که انسان قرار است لا انسان شود، انسان بشود ماشین و حتی هوش خود را به ماشین بسپارد و افتخار توسعه گران امروز جهان هم همین قرار است باشد.انسان را از انسان خالی کنیم و به ماشین بسپاریم و ماشین انسان را اداره کند.

معاون سازمان تبلیغات اسلامی با بیان اینکه اگر بخواهیم بگوییم کمترین رهاورد توسعه لا انسان کردن انسان است پس ما وظیفه داریم که به جنگ توسعه برویم، گفت:  ما در حال یک جنگ تمام عیار هستیم برای رستگاری و حفظ حیات انسان، ما یعنی تمدن اسلامی در برابر تمدن غربی و قرآن هم وعده امروز را داده است، در تعابیری که تاکید می کند که نباشید مانند کسانی که خدا را فراموش کرده اند و خدا آنها را دچار خود فراموشی کرد. یعنی انسان انسان را فراموش کند، یعنی انسان خودش را فراموش کند و بشود حیوان یا ماشین. در چنین دوره ای که سخت ترین دوره حیات بشر از این منظر می تواند باشد چنین آثاری شایسته تکریم است.

وی با اشاره به کتاب پاتولوژی توسعه » گفت: چنین آثاری شایسته تکریم است و اصلا نهضتی باید پدید بیاید و پرچم این نهضت را مقام معظم رهبری بلند کردند و سربازان فکری و فرهنگی ایشان در حوزه و دانشگاه موظف هستند این کار را ادامه بدهند، من این زحمت را به فال نیک می گیرم و در راستای یک جهاد گسترده تمدنی که با اندیشه غرب داریم می دانم.

حریزاوی گفت: از همه جامعه علمی کشور می خواهیم که در راستای این نهضت مبارزه با تمدن غرب که نتیجه آن نابودی انسان است دست به قلم بردارند و کار کنند. کارهای سلبی برای مبارزه با تمدن غرب که توسعه یکی از دستاوردهای آن است نیاز به کارهای ایجابی هم دارد. کار ایجابی همان نسخه رایجی است که مقام معظم رهبری اسم آن را گذاشته اند اسلام ناب.

وی خاطرنشان کرد: مقام معظم رهبری درباره صفات شیعه می فرمایند شیعه یعنی کسی که اسلام ناب را بپذیرد  و ملتزم شود. در حوزه اجتماعی هم اسلام ناب آن تئوری کاملی است که عنوانش می شود پیشرفت و هدف فقط رفاه نیست، فقط سعادت هم نیست، رسیدن به سعادت بشر از طریق ایجاد رفاه و پیشرفت مادی.

* توسعه می‌تواند ضمن اینکه از غرب بیشتر باشد سبک زندگی را نیز حفظ کند

صلاحی استاندار سابق خراسان نیز در این نشست با اشاره به دستاوردهای اندیشکده مدیریت اسوه، گفت: حدود 19 سال قبل اندیشکده مدیریت اسوه ایجاد شد و آن سال تأکید کردم که مشکل آینده ما در توسعه مشکل مدیریت است. توسعه در دنیا توسعه مدیریت سودمحور است، توسعه مدیریت ما در انقلاب اسلامی انسان محور است. مدیریت انسان محور مانند مدیریت پدر بر خانواده و مدیریت سودمحور مانند مدیریت مدیر در کارخانه است. در غرب هم این نوع نگاه حاکم است در حالی که دانش خیلی رشد کرده اما پایه آن بر مبنای اقتصاد است، قرار است اقتصاد هم رشد کند و در خدمت انسان قرار گیرد.

وی ادامه داد: ما جزو  2 یا 3 حوزه تمدنی که در موضوع انسان و سبک زندگی هم سابقه چندین هزار ساله داریم و بعد از ظهور اسلام سابقه‌مان در سبک زندگی بهتر شد. در شرق آسیا با تمام پیشرفت‌های اقتصادی سبک زندگی را حفظ کرده‌اند، عده‌ای فکر می‌کنند توسعه همه‌جانبه یعنی پذیرفتن سبک زندگی غربی. توسعه می‌تواند از غرب هم بیشتر باشد و در عین حال سبک زندگی را نیز حفظ کرد. توسعه نباید مانع سبک زندگی ما شود.

استاندار سابق خراسان خاطرنشان کرد: در دنیا سالی 8 میلیون کتاب منتشر می‌شود 70 هزار کتاب در سال توسط ایران منتشر می‌شود، ما قبل از انقلاب با جمعیت 36 میلیونی 3 هزار جلد کتاب چاپ می کردیم چون جامعه بسته ای داشتیم، به برکت انقلاب اسلامی جامعه باز شد و الان هر نویسنده ای کتاب چاپ می کند حتی اگر ضعیف باشد ، معنای توسعه و آزادی این است که هر کسی بتواند متن خودش را ارایه دهد اما ما باید در این متن ها متن قوی گیر بیاوریم. بعد از نوشتن مهم معرفی است و این کتاب ها باید در مجامع بزرگ مطرح شود. متاسفانه الان مطالعه جامعه جوان ما کم شده است. افتخار انقلاب این است که جمعیت جوان رو به رشد بود نگرانی که الان اروپایی ها دارند جمعیت پیر است.

وی با تاکید بر اینکه نگرش توسعه علوم انسانی در جامعه جوان به اندازه کافی نیست، گفت: ما فکر می کنیم علوم انسانی راحت است، چون فکر کردیم علوم انسانی ساده است آن را آنطور که باید و باشد توسعه ندادیم. درست مثل زبان فارس، تصور کردیم چون فارسی زبان هستیم و فارسی را می‌فهمیم نیازی به گسترش و علم آن نداریم، در حال حاضر کم داریم افرادی را که خوب حافظ و سعدی و مولوی را بفهمد.

حسین علی رمضانی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید مطهری در ادامه این نشست با بیان اینکه دغدغه علوم انسانی با نگاه توسعه محور به نظر الان ضعیف ترین عضو این اندام واره ای است که در این کتاب به آن نگاه شده است، گفت: انسان و پدیده های انسانی و روابط انسانی و قواعد حاکم بر انسان که در حوزه جامعه شناسی خودش را بیشتر نشان می دهد کجای این توسعه است؟ حقیقت انسان چیست و با کدام مبنا داریم به آن نگاه می کنیم؟ اسلام یا غرب؟ مبنای غرب چیست؟ نگاه به انسان در حوزه معرفت شناسی معطوف به نگاه به هستی است.

وی افزود: در نگاه توسعه محور ابعاد معنایی و روش های شهودی کجاست؟ اسلام داعیه دار این بحث هاست و اینکه حقیقت هستی ااما آنچه در پدیده ها خودش را نشان می دهد نیست و معنایی پشت این پدیده هاست و این نگاه کجاست؟

رمضانی با بیان اینکه اگر نگاه به توسعه داریم باید بعد انسانی و علوم اسلامی را نه در نگاه غرب که در نگاه اسلامی تعریف کنیم، گفت: این کتاب کار خوبی است هر چند که نیاز دارد بیشتر به آن پرداخته شود، مقدمه ای است برای کار و یک جریان فکری که باید در این مسیر قرار بگیرد.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: در پاتولوژی که مفهومی برداشته شده از عرصه علوم پزشکی است من این سوال را طرح می کنم که وقتی یک اندامی شروع می شود به معاینه بالینی که آسیب های آن را فرض کنیم، شاخص هایی با عنوان شاخص سلامت وجود دارد. وقتی آسیب شناسی می خواهیم بکنیم این شاخص ها کجاست و این کتاب با کدام شاخص ها میزان انحراف توسعه را مطرح کرد و این کجا تجمیع شده است و شاخص های پیشرفت اقتصادی و ی و فرهنگی ، اجتماعی و نظامی ما کجاست؟ نگاه جامع داشتن نیازمند تعیین شاخص است.

عضو هیئت علمی دانشگاه شهید مطهریگفت: تولید کتاب باید مهم باشد، جنگ جنگ مفاهیم است، جنگ، جنگ زبان است و وقتی کتاب توصیه می‌شود با شرط وزین بودن و حرف داشتن برای گفتن باید مطرح شود.

اسماعیل شیرعلی عضو هیأت علمی دانشگاه ولایت و نویسنده  کتاب پاتولوژی توسعه » در ادامه این نشست با تاکید بر اینکه این کتاب نخستین کتاب دانشگاهی با این موضوع است، گفت: این کتاب قطعا نقدهای علمی خوبی باید بشود. به عنوان آغاز راه دست تمام اساتید را به گرمی می‌فشاریم تا نقد شود برای ادامه مسیر.

وی با بیان اینکه بحث بعدی، آناتومی توسعه است که باید در مباحث ثانویه مطرح شود، گفت: باید گفتمان‌سازی اولیه مطرح و نقد شود و وارد فضای مفهومی شویم که تا به حال یا وجود نداشته یا اگر وجود داشته به شکل مبهم بوده است.

 نویسنده  کتاب پاتولوژی توسعه » با تاکید بر اینکه کتب دانشگاهی از فیلترهای خاصی می‌گذرد، گفت:  سعی شده اساتید این کتاب را مطالعه و نظرات خود را مطرح کنند، در این کتاب شاخص‌هایی از سلسله نشست‌های راهبردی با اساتید درباره الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مطرح شده است، به بحث زن و خانواده و عدالت پرداخته شده و می‌خواستیم از منظر جامعه‌شناسی کار کنیم و به ارزش‌ها توجه داشته باشیم.

وی با بیان اینکه پیشرفت ایرانی اسلامی برای سعادت انسان است که معاد و معنویت دارد، گفت:  یک واژه جدید باید با بار ارزشی جدید خلق شود که جورکش بحث ما باشد. آغاز راه سخت و مشکل است، این حوزه با جامعه‌شناسی کمی نامأنوسی است، جامعه‌شناسی ما وارداتی است.


زحمات معاون محترم آموزش و پژوهش و رئیس محترم  دانشکده رسانه خبرگزاری فارس جناب دکتر سید محسن بنی هاشمی و و معاون فرهنگی ایشان و تمامی همکارانشان در دانشکده و معاونت آموزش و پژوهش خبرگزاری فارس را ارج می نهم و از تک تک عزیزان سپاسگزارم.

سپاس




 سرمقاله رومه رسالت امروزبه نقل از حامد حاجی حیدری از رویدادی مهم صحبت کرده است که به نظرم جالب است و بازنشر آن را لازم دیدم: 

رویداد بسیار بسیار مهمی بود، ولی این سطح اهمیت، عمدتاً در سطوح فعالان ی، درک نشد. این رویداد، اهمیت قابل‌ملاحظه‌ای هم در سطح زیربنایی و هم در سطوح روبنایی ت و معیشت خواهد داشت. نشست چهارشنبه مقام معظم رهبری با گروه پیشران علوم شناختی به سرپرستی دکتر سید کمال خرازی، پس از کنش‌های ی هوشمندانه‌ای همچون فکر علوم انسانی ایرانی-اسلامی، ایده مهندسی فرهنگی، و الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، چهارمین و احتمالاً مهم‌ترین کنش دانشی مقام معظم رهبری، امام خوش‌فکر جمهوری اسلامی است. این‌ها چهار ابرپروژه هستند که طیف‌های متنوعی از فعالان علمی و اجتماعی را درگیر می‌کنند؛ ولی با این حرکت چهارم در زمینه علوم شناختی»، حالا می‌شود گفت که زمینه یک‌سره تازه‌ای گشوده شده است، هر چند که صرف این گشایش کافی نیست و باید دلالت‌های ضمنی و تلویحات آن لحاظ شود. ماجرا از این قرار است؛ تلاش‌های جهانی برای بهبود علوم انسانی، پس از چند دهه بحرانی، چندان موفق نبوده است، ولی پدیدار شدن علوم شناختی»، دگرگونی مهمی است، که می‌تواند به مهاجرت بزرگ از علوم انسانی نارسای موجود به سمت یک وضعیت میان‌رشته‌ای مثمر ثمرتر منتهی شود. حالا می‌شود امیدوار بود که به جای نطق‌های متأسفانه» عالمان علوم انسانی، برای انبوه مسائل رفتاری و اجتماعی امروز، راه‌حلی ارائه شود.

پایه‌گذاران علوم انسانی مدرن را می‌توان به تفاوت، تامس هابز، آدام اسمیت، چار داروین یا شاید هم آگوست کنت دانست. هر کدام از این دانشمندان را لحاظ کنیم، نهایتاً باید بپذیریم که میراث‌های فکری آن‌ها، کم و بیش، از پس بحران‌های پایان قرن بیستم برنیامدند و درخواست‌های بشری در قبال علوم انسانی را بی‌پاسخ گذاشتند. عمده‌ای از مسائل امروز ما، نیازمند روی تافتن از این پایه‌گذاران، و گشودن مسیر شجاعت به سمت یک چشم‌اندازپایه علمی جدید است که فی‌الجمله و فعلاً نام آن علوم شناختی» گذاشته شده است؛ من نام آن را علوم شبکه‌های انسانی-ماشینی-طبیعی» می‌گذارم، و باور دارم که مسیر برون‌رفت مناسبی از بن‌بست علوم انسانی روشنفکر زده امروز است. مسیر خوبی باز شده است، اما البته نیاز به کامل شدن دارد.
عالمان علوم انسانی امروز با معضلات بغرنجی همچون عدالت، آزادی، آموزش، جنسیت، تمدن، زوال، ماشینیسم، جهانی‌سازی، محیط زیست، و .، مماشات می‌کنند، و در پیشروترین شگرد، حاملان نطق‌های متأسفانه» هستند، بدین ترتیب که در فرار به جلو، مدام از اتفاقات ناگوار ابراز تأسف می‌کنند. در حالی که فنون فنی-مهندسی، مشغول طراحی مسیرهای پیشروی تحول در حیطه‌های تکنولوژیک هستند، عالمان علوم انسانی، علم‌ورزی خود را در منفی‌بافی بی‌پایان به رخ دانشجویان و مردم عادی می‌کشند، و از این قرار، مدت‌هاست که نزد بسیاری از مردم این پرسش مطرح است که سرمایه‌گذاری در علوم انسانی دقیقاً به چه کار می‌آید؟ حالا با علوم شناختی»، مسیرهای تغییر خوبی فتح شده است، اما نیاز به کامل شدن دارد، ولی در همین ابتدا هم افق‌های روشنی پیداست.
در حالی که اوضاع اقتصادی و اجتماعی و ی دنیا رو به وخامت دارد، عالمان علوم انسانی، همچنان مشغول بحث‌های ی و فلسفی پایه هستند؛ و در این فراغت خوش‌نشین، مفروض‌شان این است که روند تکامل، کار خود را می‌کند و مسائل انسانی و اجتماعی مردم به کمک تکنولوژی که گویا خود به خود رو به پیشرفت دارد! حل می‌شوند؛ یا این که تمداران، بحث‌های ی و فلسفی روشنفکران را به زمینه عمل ی می‌رسانند و لازم نیست تا خود عالمان علوم انسانی غم عملیاتی شدن دیدگاه‌هایشان را بخورند؛ این‌ها پیش‌فرض‌هایی است که اصولاً محقق نمی‌شود، چرا که کلاف این بحث‌های روشنفکرانه علوم انسانی بیش از حد سر در گم است. حالا، مهندسان شبکه‌های ماشینی که گریزی از درگیر شدن در اقتضائات عملیاتی و مهندسی ندارند، و اعتقادی هم به سپردن امور به دست تقدیر مفروضات تکامل‌گرایانه ندارند، با به رسمیت شناختن ماشین‌ها و هوش مصنوعی، کوشش می‌کنند تا به محدودیت‌های عملی فائق بیایند، و مسیرهای تغییر را باز کنند. آن‌ها از صحنه رزم با موضوعات عملیاتی به خلوت‌های دنج روشنفکرانه فرار نمی‌کنند، بلکه درگیر می‌شوند. آن‌ها از بی‌طرفی ارزشی بیزار هستند، و در چارچوب یک منطق فازی و هوشمند، می‌کوشند با بصیرت، مسیرهای بهبود» را باز کنند. با این ترتیب، مسیر اخلاقی خوبی گشوده شده است، اما نیاز به کامل شدن دارد.
علوم شناختی، درخشان‌ترین مسیر میان‌رشته‌ای است که تا کنون گشوده شده است. پیش از این، دو اردوگاه بزرگ نظریه عمومی سیستم‌ها، و نظریه عمومی بازی‌ها کوشش کرده‌اند تا چنین زمینه تلفیق بزرگی را پدید آورند. برای مدت‌های مدید، عامه مردم درک می‌کردند که کار جدایی تخصصی علوم از جایی ایراد دارد؛ این که زمینه‌های تخصصی مختلف یکدیگر را انکار می‌کردند، و مردم به عنوان مصرف‌کنندگان دانش، مردد می‌ماندند که تضادها و تخاصم‌های دانشمندان را چطور آشتی دهند. دو اردوگاه نظریه سیستم‌ها و نظریه بازی‌ها به قدری این تلفیق را محقق کردند؛ ولی چشم‌اندازهای اصولی آن‌ها به قدر کافی جامع و فارغ از تناقض نبود؛ خصوصاً که گاه تنه به شناخت‌ناگرایی» و نسبیت‌گرایی شناختی» می‌زدند؛ حالا، در زمینه علوم شناختی»، ما جمع‌بندی مناسبی در زمینه فلسفه زبان داریم که آگاهانه می‌کوشد تا از تناقض‌ها و نسبیت‌ها مبرا باشد، و این کوشش را در زمینه‌ای از هوشمندی و ریاضیات در عین فروتنی فلسفی و علمی جویا می‌شود. مسیر خوبی در زمینه حکمت» گشوده شده است، اما نیاز به کامل شدن در زمینه توحیدی» دارد. علوم شناختی، از شناخت‌گرایی/ COGNITIVISM» در دهه 1950، مشخصاً با رویارویی موفق نوآم چامسکی با نا شناخت‌گرایی/ NON-COGNITIVISM» مندرج در رفتارگرایی دارد. در این رویارویی، به رغم نسبیت‌گرایی غالب در جریان‌های مختلف فکری سده بیستم که علوم انسانی و عمل ی را به کثرت‌گرایی غیرمسئولانه‌ای سوق داده بود، شناخت را به عنوان مفروض غیر قابل انکار، نقطه عزیمت خود قرار می‌دهد، می‌کوشد تا فرآیند شناخت را درک نماید و آن را پایه‌ای برای درک ژرف‌ساخت‌ها قرار دهد. این گرایش به اصول و ژرف‌ساخت‌ها، در صورتی که به خوبی کامل شود، بازگشتی به سمت دیدگاه توحیدی» بعد از یک قرن آشفتگی خواهد بود، که نیاز به کامل شدن دارد.
علوم شناختی، به جای تشکیک در شناخت»، آن را مفروض و نقطه عزیمت می‌داند، و این کفاره معصیتی است که برای دو دهه منجر به هبوط ما به ولنگاری اخلاقی و فرهنگ ی پلورالیستی شد. در علوم شناختی، مسیر فرهنگی و ی خوبی گشوده شده است، که نیاز به کامل شدن دارد».

 



پاتولوژی توسعه عنوان کتابی است که اخیرا توسط انتشارات دانشگاه ولایت منتشر شده است.

این کتاب که  حاصل پژوهش چند ساله محقق است، به نقد توسعه در ایران از منظر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پرداخته است . پاتولوژی توسعه را می توان نخستین کتاب دانشگاهی دانست که با این رویکرد به نقد توسعه در ایران  و ت های حاکم در برنامه ریزی های پنج برنامه توسعه کشور(برنامه اول تا پنجم توسعه ) پرداخته و تلاش کرده تا با استناد به اسناد رسمی و  پژوهش های آکادمیک ثابت کند، آنچه تا کنون تحت عنوان توسعه رخ داده، توسعه ای غیر اخلاقی، غیر فرهنگی و غیر بومی است که نسبتی با ارزش ها و باورهای ایرانی اسلامی ندارد.

در مقدمه کتاب چنین آمده است:

مفهوم پیشرفت یا آنچه که در دوره‌ی مدرن با واژه‌ی توسعه مترادف شد، برآمده از گفتمان‌های نظری مدرنیته، از زمان دکارت و در تمام طول عصر روشنگری تا مکتب اثبات‌گرایی، بود که در آن عقل بشری را به عنوان سرچشمه‌ی پیشرفت تلقی می‌کردند. خرد و عقلانیت برآمده از این دوران، به وجودآورنده‌ی علم و فناوری یا به عبارت دیگر منابع پیشرفت مادی بود. عصر روشنگری، با این پنداشت که انسان‌ها بی‌نهایت کمال‌پذیر هستند و مردم می‌توانند تنها در پرتو خرد هدایت شوند، دریافت که خرد در تمام اعصار و برای تمام ملت‌ها و فرهنگ‌ها یکسان است و با کمی تلاش و برنامه‌ریزی می‌توان به آن دست یافت. از این به بعد و با توجه به نقشه‌ی جهان ِعصر روشنگری، فضای جهانی این‌چنین ترسیم می‌شود: تقسیم­شده بین یک مرکز خرد و معرفت در اروپای غربی و یک پیرامون جهل و بربریتِ متضمن ِخردی بالقوه. توسعه که تا پیش از دوره‌ی مدرن امری درونی تلقی می‌شد، پس از این دوره به همراه تسلط قدرت عقل و مخصوصاً عقل ابزاری، به امری بیرونی و خارج از دنیای درون انسان تبدیل می‌شود که تحقق آن فقط در بیرون و با پیشرفت فناورانه امکان‌پذیر است. این ایده‌ی بنیادین برای طرح و ارائه‌ی نظریات توسعه در فضای پس از جنگ جهانی دوم و با هدف ایجاد توسعه و زندگی بهتر و پیشرفته‌تر در جهان غیرغربی دنبال می‌شود. الگوهای متفاوت توسعه که بعد از جنگ جهانی دوم با تجویز کشورهای توسعه‌یافته در کشورهای توسعه‌نیافته اجرا شد عملاً به ناکامی و گسترش فقر و تضادهای اجتماعی منجر شدند و  برهمین اساس، بسیاری از کشورها به دنبال یافتن راهی برای تدوین الگوی توسعه‌ی بومی و ملی خود برآمدند.

از حدود نیم‌قرن پیش تا کنون توسعه به مثابه یک هدف استراتژیک در دستور کار اغلب دولت‌ها از جمله دولت ایران قرار گرفت اما به دلیل تفاوت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع، همه‌ی آن‌ها به یک حد از نتایج توسعه برخوردار نبوده‌اند؛ به طوری که از این منظر، کشورها را به دو گروه توسعه‌یافته» و در حال توسعه» تقسیم‌بندی می‌کنند. ایران، که همزمان با اغلب کشورهای جهان، با تدوین و اجرای برنامه‌های میان‌مدت عمرانی، در مسیر توسعه گام برداشته است، هنوز هم در زمره‌ی کشورهای در حال توسعه قرار دارد و این در حالی است که برخی از جوامع، هم‌چون کشورهای آسیای جنوب‌شرقی که قدمت برنامه‌ریزی توسعه در آن‌ها به مراتب کمتر از ایران بوده، از منظر شاخص‌های توسعه در مراتب بهتری قرار گرفته‌اند.  یکی از دلایل توسعه‌نیافتگی ایران را باید تقلید صرف از الگوهای توسعه‌ی غربی دانست. با پیروزی انقلاب اسلامی که با  تحولات و دگرگونی‌های ی، اقتصادی و اجتماعی عمیق همراه بود بحث توسعه در قالب حکومت اسلامی از مهم‌ترین دغدغه‌های دولتمردان شد؛ لیکن الگوهای توسعه بعد از انقلاب نیز با اقتباس از الگوهای غربی تدوین شد تا اینکه بحث الگوی اسلامی­ایرانی پیشرفت از سوی مقام معظم رهبری مطرح شد؛ ایشان، در اولین نشست اندیشه‌های راهبردی در تاریخ 10 آذرماه 1389 توجه مسئولان، مردم، اندیشه‌ورزان، متفکران و نخبگان دانشگاهی و حوزوی را به ضرورت و وم تبیین و طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت»، به عنوان سند فرادستی همه‌ی اسناد و قوانین و حتی چشم‌اندازهایی که برای پیشرفت کشور تعیین می‌شود، معطوف کردند. این امر سبب شد که مسئله پیشرفت و تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به یکی از مباحث مهم دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی مبدل شود. از دیدگاه ایشان: الگوهای رایج توسعه، از لحاظ مبانی، غلط و بر پایه‌ی اومانیسم و اصول غیر الهی هستند و از لحاظ آثار و نتایج نیز نتوانسته‌اند وعده‌هایی را که درخصوص ارزش‌هایی نظیر آزادی» و عدالت» داده بودند، محقق کنند». دیدار اعضای شورای عالی مرکز الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت» با رهبر انقلاب، 6/2/1395.

بر همین اساس کتاب حاضر با رویکردی تحلیلی- مقایسه‌ای در هفت فصل نخست به بررسی و تبیین الگوهای توسعه غربی و اسلامی در موضوعات مختلف می پردازد و در فصل هشتم نیز باتوجه به مقایسه‌های صورت‌گرفته، مجموعه‌ای از پیشنهادات ت­گذاری برای تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و برخی اامات آن نیز پیشنهاد شده است. با توجه به این که رویکرد اصلی کتاب حاضر قالب آموزشی داشته و درک نظریه‌ها و الگوها به صورت مقایسه‌ای است بنابراین سعی شده مطالب تاحد امکان به­صورت ساده به مخاطب دانشگاهی و عموم عرضه گردد. برای آشنایی و شناخت کتاب معرفی اجمالی فصول آن لازم و ضروری است. 

فصل اول- نظریه‌ها و رویکردهای توسعه؛ این فصل عمدتاً به مهم‌ترین نظریه‌ها و رویکردهای توسعه و تبیین صاحب­نظران این الگوها معطوف شده است. هدف اصلی این فصل آشنایی خوانندگان با انواع الگوهای توسعه با توجه به مقتضیات زمانی ظهور و بروز آن‌ها و مقایسه‌ی اهداف و نتایج آن‌ها است. در این فصل خواننده با مفهوم توسعه آشنا شده و نظریه‌های کلاسیک و رشد اقتصادی را مرور می‌نماید؛ سپس به تحولات نظریه‌های توسعه بعد از جنگ جهانی دوم که عمده‌ی مباحث توسعه را شامل می‌شود اشاره دارد. تبیین ماهیت و اهداف نظریات نوسازی، ساختارگرایانه، وابستگی، رویکرد نیازهای اساسی و رویکرد استعمارگرایی و پساتوسعه از مهم‌ترین مباحث این فصل است. در انتهای فصل مضامین اصلی هر رویکرد توسعه‌ای و انتقادات وارد بر آن نیز آورده شده است.

فصل دوم- الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت؛ در فصل دوم خواننده با ضرورت‌های طرح موضوع الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» آشنا شده و به منظور فهم عمیق‌تر از چارچوب‌های اصلی این الگو، اجزا، مبانی، اامات طراحی، اامات تحقق و راهبردهای دستیابی به آن نیز مرور می‌شود. منتهی قبل از ورود مبسوط به اجزای الگو، نگارنده با دیدی تحلیلی به نقاط اشتراک و افتراق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با الگوی مدرنیزاسیون غربی پرداخته است.

فصل سوم- دین و دینداری؛ هدف اصلی فصل دین و دینداری» آشنایی خواننده با مفهوم دین و دینداری از منظر صاحبنظران غربی و اسلامی است. بر همین مبنا عمده‌ مباحث مطرح‌شده در این فصل بر موضوع دین، تعریف آن و دیدگاه‌های صاحب­نظران متمرکز است. در نهایت نگارنده با توجه به شاخص‌های متفاوت دینداری، شاخص‌های انسان دیندار از نگاه امام علی (علیه‌السلام) را مورد بررسی قرار داده است.

فصل چهارم- ارزش‌ها؛ با توجه به این که الگوها و نظریه‌های توسعه هر کدام حامل ارزش‌های خاصی هستند و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیز بر ارزش‌های اسلامی ایرانی تأکید دارد، نگارنده با ضرورت توجه به موضوع ارزش‌ها، فصل چهارم را به همین موضوع اختصاص داده است که ارزش‌ها چیست و از منظر و رویکردهای مختلف چه مفهومی دارد. در نهایت فصل با تحلیلی از نظام ارزشی در اسلام و غرب به پایان می‌رسد.

فصل پنجم- خانواده؛ یکی از موضوعات محوری در برنامه‌های توسعه و نیز پیامدهای منفی و مثبت الگوهای توسعه بر بنیان خانواده است. بر اساس همین ضرورت، نگارنده در فصل پنجم به موضوع خانواده پرداخته است و در ابتدا به کارکردها و تغییرات خانواده توجه نموده، سپس به اشکال خانواده و الگوهای رایج ازدواج در غرب که به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم و با ظهور هویت‌های مختلف ظاهر شد، تأمل نموده است. در نهایت تغییرات خانواده در ایران و دیدگاه اسلام به خانواده مورد بررسی قرار گرفته است.

فصل ششم- عدالت؛ همواره یکی از دغدغه‌های بشر و دولت‌ها موضوع عدالت بوده است و باتوجه به این که الگوها و برنامه‌های توسعه بر ابعاد مختلف عدالت در جامعه تأثیر به­سزایی دارند در فصل ششم محوریت اصلی عدالت است. در این فصل، مفهوم و نظریات مرتبط با عدالت از منظر نظریه‌پردازان غربی و دانشمندان اسلامی آمده است. باتوجه به تأکیدات بنیانگذار کبیرجمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) بر موضوع عدالت از شروع نهضت اسلامی، عدالت از منظر امام خمینی (ره)، مورد بررسی و در نهایت رفتار و گفتار و اعمال حضرت علی (علیه‌السلام) به عنوان نمونه‌ی ناب عدالت اسلامی مورد تأمل قرار گرفته است. 

فصل هفتم- شهر و الگوهای شهرسازی و معماری در غرب و اسلام؛ یکی از تأثیرات اصلی دگرگونی‌های اقتصادی و اجتماعی در جوامع در قالب اهداف توسعه، دگرگونی در معماری و شهرسازی و فضاهای ست­گاهی شهری و روستایی است. بر همین اساس نگارنده فصل هفتم را به همین موضوع اختصاص داده است لیکن به علت آشنایی بیشتر شهر و معماری در اسلام، اغلب تأکیدات فصل بر شاخص‌ها و اجزاء اصلی شهر اسلامی است. بنابراین در این فصل شهر اسلامی به عنوان یکی از اجزای اصلی هویت اسلامی مورد دقت‌نظر قرار گرفته است.

فصل هشتم- ت‌گذاری پیشنهادی و اامات برای طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت؛ فصل هشتم که حُسن‌ختام کتاب است بر مجموعه‌ای از ت‌گذاری‌هایی تمرکز نموده است که در راستای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می‌توانند طراحی و در برنامه‌های توسعه لحاظ شوند. بر همین اساس منطبق بر فصول هفت‌گانه‌ی کتاب، مجموعه‌ای از ت‌های پیشنهادی به همراه اامات موردنیاز برای طراحی الگوی اسلامی­ایرانی پیشرفت پیشنهاد شده است.




لطفا به این خاطره که یکی از دوستان نقل می کرد، دقت کنید: برای خرید دارو به داروخانه رفته بودم که آقایی آمد و درخواست قرص گارلیک کرد. با تعجب به آن آقا گفتم که گارلیک به زبان انگلیسی می شود سیر، چرا نمی گویی قرص سیر می خواهم؟ طرف هم با بی حوصله گی گفت: خانم دکتر قرص سیر دارید؟ (قرص سیر برای فشار خون و چربی خون مناسب است)

طبعا اگر کسی انگلیسی بلد نباشد وقتی واژه قرص گارلیک را می شنود، فکر می کند گارلیک دارویی بسیار پیچیده با فرمولی خاص است که یکی از بزرگترین و معروف ترین کارخانه های داروسازی دنیا آن را ساخته است در حالی که قرص گارلیک همان عصاره سیر بد بوی خودمان است!

حالا چرا این داستان را تعریف کردم؛ چون دولت و وزارت امور خارجه آن، برای پوشاندن ضعف دیپلماسی خود و افتضاحی که در برجام به بار آورده اند، به مردم می گویند که اروپایی ها برای جبران خروج آمریکا از برجام، طرحی دارند به اسم SPV و همه فکر می کنند که این SPV مکانیزم عجیب و غریبی است! در حالی که انگلیسی زبان ها وقتی می خواهند کاری را عملیاتی کنند، می گویند برو یک SPV درست کن.

سه حرف S و P و V مخفف کلمه Special Purpose Vehicle است. یعنی یک ابزار خاص (Vehicle) برای کاری خاص (Special Purpose) حالا آن کار خاصی که می خواهند انجام دهند، چه هست، آن را به مردم نمی گویند. بنابر این، تخم دو زرده ای که اروپایی ها می خواهند بگذارند و دولتمردان در بوق و کرنا کرده اند که دوستان اروپایی برای حفظ برجام با SPV می آیند، چیزی نیست جز پول نفت در مقابل غذا و دارو یعنی همین کاری را که با عراق در زمان جنگ با کویت کردند!

به عبارت دیگر چند کشور را (هشت کشور که همگی از خاور دور هستند) آزاد می گذارند تا از ما نفت بخرند ولی به آنها می گویند که شما فقط می توانید پول نفت را در حساب بانکی ای که ما به شما می گوییم و در اروپا است واریز کنید، در مقابل هم فقط به ما مواد غذایی، دارو و اجناس مصرفی می دهند و نه کالای صنعتی و سرمایه ای. طبعا در این بین، اروپا حق کمیسیون بانکداری اش را نوش جان می کند.

خلاصه این SPV همان سیر بد بوی خودمان است و هیچ چیز پیچیده ای در آن نیست. باز سیر با بوی بدش، فایده ای دارد که می ارزد ولی SPV اروپایی ها آیا برای ما فایده دارد؟


تفرقه افکنی


دسته دسته کردن مخاطبین برای سلطه بر آنها و از بین بردن آسان آنها

بر اساس شعار استعماری تفرقه بینداز و حکومت کن ایجاد گسستگی میان یک ملت - موجب می شود بهترین شرایط بحرانی برای ایجاد پراکندگی فکری و فرهنگی پدید آید.

ت نام آشنای تفرقه بینداز و حکومت کن» که به ترفند تاریخی انگلیسی ها برای سلطه بر سایر ملل شهرت دارد، بی شک، از کارآمدترین ترفندهایی است که دستگاه عملیات روانی غرب در راستای استعمار فرانوین از آن بهره می گیرد.

کشورهای غربی و در رأس آنها انگلستان قرنهاست این ت را با هدف جلوگیری از شکل گیری اتحادیه های ضد استعماری و تسهیل غارت منابع جهان سوم و کشورهای اسلامی پیگیری می کنند.

ایجاد برخی مذاهب ساختگی توسط وزارت مستعمرات انگلستان، نظیر وهابیت در عربستان، بهائیت در ایران و قادیانیت در پاکستان که امروزه عامل اصلی عدم اتحاد امت اسلامی هستند، نمونه های بارزی در این خصوص است.

حضرت امام خمینی(ره) در این خصوص می فرمایند: و آنها از پای نخواهند نشست و هر روز یک راهی درست می کنند برای اختلاف، برای اینکه وحدت ملت را به هم بزنند و ما باید چشم و گوش خودمان را باز کنیم و هوشیار باشیم که اختلافات را دامن نزنیم. دستهای ناپاکی بین شیعه و سنی در این ممالک اختلاف می اندازند. اینها نه شیعه هستد و نه سنی. اینها دستهای ایادی استعمار هستند که می خواهند ذخایر ممالک اسلامی را از دست آنها بگیرند.» به زعم امام(ره) طرح موضوعاتی مانند شعیه و سنی، عرب و عجم، فارس و کرد، فارس و بلوچ و. و تحریک و تجهیز آنان علیه یکدیگر از جمله حربه های امپریالیسم رسانه ای غرب است.

رهبر معظم انقلاب نیز در باب ضرورت شناخت تفرقه این گونه متذکر می شوند: اکنون که دشمنان از تحمیل جنگ و فشارهای اقتصادی و محاصره تبلیغاتی برای به زانو در آوردن ملت ایران طرفی نبسته اند، مهمترین تلاشهای خود را در ایجاد تفرقه در صفوف شما ملت عزیز و مسؤولان محترم متمرکز ساخته اند.»

یکی از مهمترین محورهای تبلیغی عراق در اوایل جنگ، تفرقه افکنی بین ارتش و سپاه بود. بخش فارسی رادیو بغداد در قسمتی از برنامه های خود تصریح می کند: حیثیت ارتش توسط سپاه زیر پا گذاشته می شود. به بهانه جنگ مرزی افسران ارتش اعدام می شوند» یا در جای دیگری عنوان نمود: (امام) خمینی در صدد انحلال ارتش است.

مهمترین محورهای غرب برای تضعیف قدرت ایران با استفاده از حربه تفرقه افکنی عبارتند از:

 

الف- تلاش برای تقویت ناسیونالیسم عربی و جلوگیری از نزدیکی اعراب به ایران با دامن زدن به مسایلی همچون جزایر سه گانه میان امارات و ایران.

ب- القای خطر فعالیتهای صلح آمیز ایران برای کشورهای همسایه: به عنوان مثال، نماینده آمریکا در آژانس بین المللی انرژی اتمی، با ادعای اینکه فعالیتهای هسته ای تهران برای مقاصد صلح آمیز نیست، بلکه برای توسعه تسلیحات اتمی است، فعالیت صلح آمیز هسته ای ایران را تهدیدی برای همسایگان بویژه کشورهای عربی و جامعه جهانی عنوان کرد و مدعی شد: ایران از فعالیتهای تروریستی حمایت و روند صلح خاورمیانه را نیز تخریب می کند.

ج- دامن زدن به اختلافهای شیعه و سنی: مطرح کردن موضوع هلال شیعی و مخاطره آمیز جلوه دادن آن برای کشورهای عربی و اهل تسنن و القای دخالت ایران در امور داخلی کشورهای اسلامی و عربی در این راستا پیگیری می شود.

شیخ محمد صهیب الشافی (کارشناس برجسته مسایل اسلامی در سوریه) اظهار داشت: افزایش اختلافهای مذهبی میان مسلمانان در این برهه زمانی، تصادفی نیست، بلکه حاصل سالها توطئه برنامه ریزی شده است.

وی افزود: آمریکا بیش از یک ربع قرن است که سرگرم طراحی فتنه و شکاف میان شیعه و سنی است. در این ارتباط، رئیس شورای یهودیان فرانسه نیز در نشستی با حضور نامزدهای ریاست جمهوری مدعی شد: برنامه هسته ای ایران برای جهان عرب خطرناک است، زیرا ایران با آنها در رقابتی آشکار بسر می برد.» تأثیرگذاری این پیامها به حدی است که وزیر خارجه عربستان در گفتگو با اشپیگل» گفت: ملک عبدا. بدون ذکر نامی از ایران گفته است که تلاشهایی در حال انجام است تا سنی ها را به شیعه تبدیل کنند.»

نقشه شوم و پیچیده محور واشنگتن - تل آویو و برخی رسانه های عربی و غربی حاکی از این است که آنها با انتشار شایعات و اخبار دروغ و جهت‌دار درصدد تیره کردن دایمی روابط شیعه و سنی و در نهایت، تضعیف اثرگذاری دین اسلام - در راستای سناریوی جنگ تمدنهای هانتینگتون هستند.

د- تلاش برای ایجاد تفرقه میان قومیتهای ایران: در یک سال اخیر، اسناد و مدارک زیادی در ارتباط با تحریک سازی قومیتهای ایران از سوی آمریکا و انگلیس به دست آمده است. رالف پیترز» افسر بازنشسته آمریکا خواستار تجزیه ایران به چند کشور برای مهار ایران قدرتمند شده است.

رایج کردن به اصطلاح لطیفه هایی در بین مردم و نسبت دادن رفتارها وخصوصیات زشت به اهالی مناطق مختلف از روشهای متداول غرب برای اختلاف افکنی میان قومیتهای کشور است که بتازگی نیز با رواج پیامک، زمینه ترویج آنها بسیار آسانتر از گذشته شده است.

حایم روزنبرگ» یادداشت نویس رومه صهیونیستی معاریو نیز با اشاره به تأثیر قدرت ایران در منطقه نوشت: ایران کشوری چند قومیتی است و اکنون وقت آن فرا رسیده است، با استفاده از قومیتهای مختلف در ایران ساختار این کشور را متزل کنیم.ایجاد تفرقه و شکاف میان حاکمیت و مردم:

به عنوان مثال، جرج بوش در دیدار با پوتین در اقامتگاه خانوادگی خود ادعا کرد امیدوار است بتواند همراه با روسیه پیام روشنی به ایران بفرستد که ما با مردم ایران هیچ مشکلی نداریم و تنها با رژیمی مشکل داریم که در مقابل خواستهای جهانی سرکشی می کند.»

مثال دیگری در این خصوص می توان به اظهارات بوش پس از راهپیمایی 22 بهمن سال گذشته اشاره نمود؛ وی با نادیده گرفتن حضور میلیونی مردم در این راهپیمایی مدعی شد: نظر مردم ایران با تهای دولت این کشور، یکی نیست. این گونه پیامها با هدف تضعیف پایگاه مردمی حاکمیت نظام به طور مرتب از سوی دستگاه عملیات روانی غرب تبلیغ می شود.

همچنین می‌توان به مثالهای زیر اشاره کرد:

1-    نگاهی به جوکها یا عاداتی که به هریک از مردم شهرها نسبت داده می‌شود بیندازید و ببینید که چه تعدادی از آنها در راستای این تکنیک نیست!

2-    در نزدیکی انتخابات، گروه رقیب سعی می‌کند با انتشار مصاحبه‌ها یا اخبار کذب باعث تزل در گروه رقیب شود. شعارهایی با مضمون عبور از رئیس‌جمهور یا چنددستگی در گروه رقیب با این منظور منتشر می‌شود.

3-     ضرب‌المثل قدیمی از آب گل‌آلود ماهی گرفتن» به این تکنیک اشاره دارد.

4-    در ادبیات فارسی برای فهماندن ضررهای تفرقه،  داستان پدرپیر و شکستن دسته‌های چوب توسط فرزندان ، آورده شده است.


فریاد بلند آقای مقاومت» و میکروفونهای خاموش و زنگ زده‌ی ما

علی علیزاده


.سید حسن نصرالله دیروز سخنرانی کرد که معتقدم سالها بعد آن را به عنوان نمونه‌ای درخشان از سخنرانی نظامی-ی راهبردی تدریس خواهند کرد 


.سیدحسن سخنرانیش را دیروز با یادآوری جنگ سی و سه روزه شروع کرد 

.جنگی که نه فقط سرنوشت لبنان که معادلات منطقه ما را به صورت جدی عوض کرد

.جنگی که هشتاد میلیون ایرانی به خاطر ناتوانی رسانه‌هایشان، آنطور که باید آن را نشناخته‌اند. هرچند یکی از دلایل امنیت و صلح و ثبات زندگی شان در سیزده سال گذشته نتیجه این جنگ بوده‌

جنگی که اسراییل آمده بود تا طومار حزب الله را برای همیشه درهم بپیچد. هم طومار نظامی. و هم طومار یش را. با معرفی حزب الله به عنوان دلیل حمله و نابودی لبنان، و ایجاد تقابل مردم با حزب الله

.و پیروزی حزب‌الله چنان قاطع بود که سیزده سال است حتی یک تیر هم به لبنان شلیک نشده‌

.و آن سالها آمریکا در عراق بود و اوج بحران هسته‌ای و قرار بود نابودی حزب‌الله مقدمه حمله مشترک آمریکا و اسراییل به ایران باشد. و فقط پس از شکست اسراییل بود که خواب حمله نظامی به ایران را از سر بیرون کردند

سیدحسن دیروز با یادآوری جنگ سی‌وسه روزه شروع کرد تا یادآور شود اهل بلوف و جنگ روانی نیست. و بعد نقشه اسراییل را رو به دوربین گرفت و با جزیبات کامل توضیح داد که در صورت کوچکترین تعدی و ی به لبنان یا ایران، چه زمانی، کجای اسراییل چگونه و با چه شدتی نابود خواهد شد. نه با شعار و یا گزافه‌گویی که با توضیح پیشرفتهای نظامی و با عدد و رقم و فاکتهای عینی. و با توضیحاتش، جمله به جمله و کلمه به کلمه،نابودی را برای دشمن تصویر کرد

سید حسن  پس از اسراییل سراغ شیخ‌نشین‌هایی رفت که از پشت به ایران خنجر زده‌اند

به امارات متحده یادآوری کرد که در صورت کوچکترین ضربه‌ای از سوی آمریکا به ایران، دانه به دانه امیرنشین‌هایش با خاک یکسان میشود. به سعودیها با تحلیل نشان داد چگونه نابود خواهند شد. و به بقیه ساکنان منطقه یادآوری کرد کوچکترین تعدی به ایران چه هزینه‌ای دارد 

.و همه این کلمات آتشین، تا اثبات کند آمریکا جسارت جنگ با ایران را نخواهد داشت


نورمن فینکلشتاین، استاد یهودی دانشگاه دی‌پاول آمریکا و از روشنفکران مهم آمریکا میگوید سیدحسن از زیرکترین استراتژیستهای امروز جهان است. و سخنرانی دیروز یکی از زیرکانه‌ترین سخنرانی‌های این استراتژیست زیرک بود 


وضعیت شفاف است

یک سو لیبرالهایی هستند که به اسم صلح طلبی فریاد نه به جنگ» بلند میکنند. لیبرالهایی که عده‌ای شان هفته پیش مقابل کاخ سفید، برای صلح قر» میدادند و عده‌ای شان در داخل دوگانه کاذب جنگ یا صلح را روی جلدهایشان چاپ میکنند. لیبرالهایی که با بزرگنمایی خطر جنگ موهوم و غیرواقعی، ترس را به افکار عمومی ایرانیان تزریق و ایران را زیر فشار میگذارند و عملا خود را سرباز جنگ روانی آمریکا میکنند

و سوی دیگر تفکر سید و آقای مقاومت است که هر جمله‌اش را مثل موشکی نقطه‌زن به سوی یک تمدار و یک جناح و یک حکومت سلطه‌گر شلیک میکند  و وحشت را در دلهای افکار عمومی اسراییل و  حاکمان غربی و  سعودی  و اماراتی میکارد. تفکری که  رویکردی آفندی و تهاجمی پیش میگیرد تا به صورت پیشگیرانه» حتی خواب و تخیل حمله به ایران یا لبنان را از سر دشمنان بیرون کند. چرا که میداند  که صلح راستین تنها وقتی برقرار خواهد شد که قدرت واقعی از آن ما باشد و دشمن هم به این قدرت واقف و هرشب آشفته از  کابوس این قدرت باشد


و سخن اخر

سخنرانی سیدحسن از دیروز رسانه‌های دشمن را سردرگم کرده‌. بسیاری از آنها برای کاهش خسارات این سخنرانی ساعتها و ساعتها تحلیل و خبر و برنامه روی آنتن رفتند. با تحلیلگرانی که حنجره‌هایشان با دلارهای سعودی و صهیونیستی پرشده. و دو روز بعد از این سخنرانی تاریخی، ما ایرانیان هنوز آن را نه انعکاس درست داده‌ایم و نه با تمهیدات رسانه‌ای به آن ضریب در خور داده‌ایم. در حالیکه تکه تکه این سخنرانی می‌بایست موضوع کلیپهایی به عربی و انگلیسی و فارسی و حتی عبری میشد، تا به استناد تحلیلها و اطلاعات آتشینش قلبهای طرفداران مقاومت محکم تر شود و دلهای دشمنان وحشت زده‌تر. اما ما با دهانی باز، گیج و منفعل گوشه‌ای به تماشا ایستاده‌ایم. تنها ویدیوی موجود همین ویدیوی زیر است که فرزندان مقاومت لبنان با بضاعت رسانه‌ای و مالی‌ محدودشان ساخته‌اند. مرجبا به آنها و وای بر ما.

صریح بگویم. در حالیکه سید حسن با سخنرانی شجاعانه‌اش یک تنه به میدان جنگ رسانه‌ای و روانی و ی دشمن زده تا بخشی از بار فشار روانی غرب و سعودی و اسراییل علیه مردم ایران را خنثی کند، وای بر  ما که با صداوسیمای چند ده کانالی و دهها دستگاه عریض و طویل رسانه‌ای و صدها ردیف بودجه، حتی نمی‌توانیم صدای این سید مقاومت را انعکاس دهیم.


https://t.me/jedaal/511


 

تحریم: وابستگی یا همبستگی؟

ابتدا مرور چند گزاره:

تحریم‌ها بر ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ی به انواع و اشکال مختلف اثر می‌گذارد

تحریم‌ها برای دو دسته هدف کاربرد دارند، یکی با هدف تغییر رفتار و اطاعت کشور خاطی است و دیگری با هدف کیفر دادن و تنبیه کردن مردم کشور خاطی.

تحریم‌ها می‌خواهند با افزایش فشار اقتصادی بر مردم باعث نیتی و در نتیجه عامل ناآرامی، اعتراض، متضرر شدن حکومت و افزایش فاصله میان مردم و حکومت شوند.

هدف از تحریم، فشار بر ارگانیستم کشور و ایجاد عدم تعادل در آن است.

یکی از مهمترین حوزه اثر تحریم ها، حوزه اثر جامعه مدنی است که اثر مستقیم آن تغییر استاندارد هنجارهای جهانی با شرایط موجود، بازسازی هویت‌ها و حرکت مردم به سمت طغیان است، اثر غیر مستقیم آن مشروعیت یافتن بخشی از بازیگران و کاهش مشروعیت بخشی دیگر از بازیگران است؛ معمولاً در شرایط تحریم از آنجایی که امنیت اهمیت پیدا می‌کند بلوک نظامی‌ها قوی می‌شود. دیگر اثر جانبی تحریم‌ها بر جامعه مدنی این است امنیت مهم شده و حمایت از وضع موجود در داخل کشور تقویت می‌شود و محافظه‌کاری گسترش پیدا می‌کند. حوزه اثر دیگر تحریم، سرریزهای منطقه‌ای و جهانی است که باعث می‌شود اشتراکات فروپاشیده شود، مواضع جدید اتخاذ شود و هویت‌ها و منافع جدید بین‌المللی شکل بگیرد. تجزیه و تحلیل‌ تضادهای اجتماعی نیز نشان از افزایش آن در زمان تحریم دارد و به همراه آن مشکلات اقتصادی و اجتماعی باعث افزایش فاصله میان دولت و جامعه می‌شود. در این میان، برخی تحریم را تهدید می دانند و برخی آن را فرصت، اما آنچه مورد وفاق همگان است این است که در بسیاری از موارد تحریم، بیش از آنکه تحدید فرصت ها باشد، فرصت آفرین بوده است. مثال بارز آن در حوزه نظامی است. بر هیچ کس پوشیده نیست که در ابتدای جنگ تحمیلی، کشور از نازل­ترین ادوات جنگی و دفاعی محروم بوده (سیم خاردار) و فاجعه بارتر از آن به جهت تحریم از خرید و تهیه آن نیز ناتوان بوده است، ولی اکنون کشورمان در صنعت نظامی و دفاعی از معدود کشورهایی است که قدرت بازدارندگی اش، جهان بسیج شده علیه ما را (با همه عِدّه و عُدّه) سرجایش نشانده است!

برخی تحریم را باعث فرار مغزها و مهاجرت به خارج می پندارند(سرخوردگی اجتماعی) اما به زعم برخی دیگر، تحریم ها انسجام اجتماعی را در کشور به همراه داشته است. به نمونه بارز آن، می توان به تحریم سپاه اشاره کرد که رادیکال­ترین و منتقدترین قشر جامعه به سپاه را نیز به صدور بیانیه حمایت قطعی از سپاه واداشت!

شکی نیست که جامعه بر اثر تحریم به اندازه وابستگی کشور به خارج، مورد عتاب و خطاب قرار گرفته، متضرر شده و از همبستگی ملی دور شده و خواهد شد. با در نظر گرفتن نظریه‌های وابستگی در جامعه شناسی، هر چه میزان وابستگی یک کشور بیشتر باشد رنج و محنت حاصل از تحریم هم در آن جامعه بیشتر خواهد بود. اما نکته اینجاست که چه باید کرد؟ مگر می توان آثار منفی اقتصادی حاصل از تحریم را نادیده گرفت؟ روانشناسی اجتماعی رفتار ایرانیان در دو دهه اخیر نشان می دهد که جامعه بطور اعجاب انگیزی از سبک زندگی دهه شصت و هفتاد فاصله گرفته و به ورطه سبک زندگی غیرایرانی(عمدتا غربی) افتاده است! و لازمه تنفس در چنین فضایی ، سبکی از زندگی است که پدیده ای به نام تحریم براحتی می تواند آن را دستخوش ناملایمات و تکانه های شدید قرار دهد. در واقع تن دادن به این نوع سبک زندگی، تکریم تحریم است. از سویی دیگر نیک میدانیم که سبک زندگی، به عنوان مجموعه ای از ارزش ها، طرز تلقی ها، شیوه های رفتار، حالت ها، سلیقه ها و. تأثیر شگرفی بر سرنوشت و آینده هر فرد و جامعه ای دارد. درواقع، سبک زندگی واژه فراگیری است که از سلیقه فرد در زمینه مصرف، کار و شغل، سرگرمی و تفریح، آرایش مو و لباس، تا هنر و. را شامل می شود. یکی از مهمترین دلایل اهمیت مقوله سبک زندگی، اهمیت آن با ت و ساحت کلان اداره یک جامعه است. بدین معنا که اساس موفقیت در ت ورزی و اداره امور در هر جامعه ای، مبتنی بر سبک زندگی مردمان آن جامعه است. به تعبیری، اگر قرار است که ت ورزی در یک جامعه به کسب فضایل، پیشرفت، آزادی، رفاه و. منتج شود، این مسائل باید به دغدغه مردم آن جامعه تبدیل شده و آنها در سبک زندگی خود برای این مسائل اهمیت قائل شوند. بر همین اساس، موضوعاتی مانند تحریم زمانی اثر خود را در جامعه از دست خواهد داد که باور عدم کارکرد آن (عدم توان عملکردی فعال)در جامعه نضج گرفته باشد. یعنی جامعه، باور داشته باشد که بیش از اثرات تحمیلی از خارج، آنچه آنان را می آزارد تهدید تحریم است! نه خود تحریم.

به عبارتی ساده تر اثرات فوبیای تحریم مخرب تر از خود تحریم هاست و غلبه بر این فوبیا، بیش از آنکه آموزش بخواهد، سبک زندگی درست می خواهد. یکی از اصول سبک زندگی ایرانی اسلامی،که اتفاقا اثر خنثی کننده مهمی در بسیاری از تحریم ها دارد، اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی، که امروز به عنوان یکی از مهمترین مسائل کشور ما مطرح است، زمانی می تواند به عنوان یک الگوی موفق پیاده و عملیاتی شود که در سبک زندگی مردم جایگاه شایسته و بایسته ای پیدا کند. به عبارت دیگر، اگرچه اقتصاد مقاومتی در نگاه اول یک امر تگذارانه بوده و در مورد آن شاید این تصور وجود داشته باشد که مردم چندان نمی توانند نقشی داشته باشند، اما در اصل و اساس، ستون فقرات اجرای این مهم، مردم هستند که بویژه با سبک زندگی متناسب با اقتصاد مقاومتی می توانند به موفقیت این راهبرد کمک کنند. علی رغم این موضوع، متأسفانه برخی نشانه ها حاکی از فاصله داشتن سبک زندگی ما با اقتصاد مقاومتی است و این موضوع دغدغه بسیاری از افراد جامعه شده است. توجه به دو مثال در این زمینه مفید خواهد بود:

  1. براساس گزارشی که خبرگزاری فرانسه در سال 1393 منتشر کرده است، ن ایران ۳۸ میلیون نفر از جمعیت این کشور را تشکیل می دهند و ایران در منطقه خاورمیانه پس از عربستان در جایگاه دوم و در جهان در جایگاه هفتم مصرف مواد و لوازم آرایشی قرار دارد. نکته جالب اینکه بخش عمده این کالاها از خارج تأمین و 60 درصد آنها به صورت قاچاق وارد کشور می شود. متأسفانه واردات بالای این دست کالاهای مصرفی غیرضرور، مقادیر هنگفتی ارز از کشور خارج می کند که چون آورده ای برای اقتصاد کشور ندارد، به معنای اتلاف سرمایه می باشد. در صورتی که همین ارز را می توان صرف واردات کالاهای ضروری و سرمایه ای کرد که مفید به حال اقتصاد کشور باشد. اما اینکه چرا این اقدام صورت می گیرد، به تغییر در سبک زندگی و افزایش گرایش به آرایش در میان ن و دختران ایرانی برمی گردد.
  2. گرایش به مصرف، تجمل گرایی و اسراف نیز در سال های اخیر در کشور رشد داشته است. متأسفانه میل به مصرف و تجمل گرایی به معیاری برای کسب اعتبار اجتماعی نیز تبدیل شده است. به عنوان مثال در مهمانی ها، هرقدر که سفره مهمانی رنگین تر و شلوغ تر باشد، تحسین بیشتر مهمانان و مباهات بیشتر میزبان را در پی دارد. همین دست مسائل، افزایش گرایش به شغل های کاذب اما با درآمد بالا، چند شغله شدن و. را به دنبال داشته است. به عبارت دیگر، افزایش میل به تجمل و مصرف، به معنای رشد نیازهای کاذب در انسان است و حال افراد برای اینکه بتوانند این نیازهای کاذب را پاسخ بگویند، مجبور می شوند که برای کسب درآمد بیشتر، به انجام اموری مشغول شوند که سود چندانی به حال اقتصاد کشور ندارد.

مسائل مذکور نشان می دهد که سبک زندگی کنونی ما تناسب چندانی با اقتصاد مقاومتی ندارد و نمی تواند مقوم آن باشد. به نظر می رسد که نقطه کانونی برای موفقیت در بحث تحریم ها و تحقق اصول سبک زندگی صحیح، و بطور مشخص اقتصاد مقاومتی، به عنوان راه حل ویژه بحث تحریم ها، فائق آمدن بر تحریم ها، اصلاح برخی عادت ها و شیوه ها در سبک زندگی می باشد.


چندی است که مردد هستم شبیه آنچه که وحید جلیلی عزیز نوشته و خطاب به همان عزیزی که ایشان نگاشته، دلنوشته ای را بنویسم. دلنوشته ای از همان جنسی که آقا وحید نوشت و چه زیبا نوشت.

شبا هت هایی عمیق به لحاظ حوزه کاری با آقا وحید داشته و دارم و به همین  میزان که او دلش خون است شاید بیشتر از آن دل خونی دارم از غربت و تنهایی حضرت آقا که به قول سید حسن نصرالله در کشور خودش تنهاست!!

شاید باورش برای عده ای سخت باشد که چرا رهبری تنهاست ولی برای آنان که مجبور بوده اند تنها شاهد غربت و تنهایی آقا باشند، بسوزند و بسازند، این تنهایی غربت، خیلی عجیب و غریب نیست ولی تا دلتان بخواهد زجرآور و جانکاه است.

 

برای اینکه فراموش نکنم و روزی درددل های خودم را بنویسم مطالب آقا وحید را در اینجا می آورم که با خواندنش سبک شوم. نیرو بگیرم. تا بنویسم.

 

این گروه خشن! تاملی در علل ناکارآمدی در رسانه ملی به بهانه سریال سادیستی عروس تاریکی

۱۳ شهریور, ۱۳۹۸ | دسته‌بندی شده در دسته‌بندی نشدهمقالاتویژه

جلیلی تصویروحید جلیلی مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی در یادداشتی در خبرگزاری فارس نوشت:
شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ به دعوت بچه‌های انجمن فیلمسازان انقلاب اسلامی خراسان در جشن سالانه‌شان از موفقیت‌ها و چالش‌های فیلمسازی انقلاب اسلامی سخن گفتم؛ بحثی مفصل در تصویر و تحلیل وضعیت فیلمسازی انقلاب در شرایط امروز.
کمتر از ده درصد از وقت آن سخنرانی به شکایت از یکی از فجایع اخیر رسانه‌ی ملی؛ سریالی با نام اصلی عروس تاریکی” و بدل شده به”بوی باران ! گذشت.
خبرگزاری‌ها و سایتهای مختلفی تمام یا بخشهایی از آن سخنرانی را بازتاب دادند.
دوستان از داخل صداوسیما خبر دادند که ” آب در خوابگه مورچگان ریخته‌ای” و آشفته‌اند حضرات.
در آن گفتار از مدیران ارشد رسانه‌ی ملی و برخی پشتیبانان با نفوذشان در برخی جاهای مهم نظام سخن گفته بودم و اینکه دیگر بعد از ۲۰ سال کم کم وقت نهی از منکر علنی‌شان رسیده است و بعضی تاریکخانه‌های مدیریت باندی و ناکارآمد صدا و سیمای جمهوری اسلامی باید مورد هجوم نورافکن‌ها قرار گیرد.
در آن جلسه عروس تاریکی” فقط از آن جهت که نمونه‌ی نمایانی از کارنامه آن تاریکخانه بود به کسری از آنچه سزاوار بود نواخته شد.
اما مدیران همیشه طلبکار، کمترین جزء از آن تاریکخانه را پیش انداختند تا با نعل وارونه زدن و نصیحت اخلاقیِ صاحب این قلم، مجموعه پرسشهایی را که پیش نهاده بودم نقش بر آب کنند و این موج را نیز به سلامت از سر بگذرانند.
عیبی ندارد؛ اگر آن صاحب منصبانِ باند باز؛ در شأن خود نمی‌بینند که پاسخ وحید جلیلی را بدهند صاحب این قلم اتفاقاً در شأن خود می‌داند که جواب نعمتی را که سالهاست از آن برخوردارند بدهد.
و واقعاً که چه نعمتی است برای انحصار طلبان بی هنر که خود در تاریکخانه پناه گیرند و عمله‌ی غَضب را که قبلاً میلیاردی پرورانده‌اند پیش بیاندازند.
این معضله را در فقه؛ ” تتّرس” نامیده‌اند و آنکه به طوع یا کُره، سپر ظالمان قرار گیرد پیشاپیش حکم خود را امضا کرده است؛ ساب النبی باشد یا نباشد.
و اما ابتدا چند کلمه مختصر راجع به آنکه تا دیروز نعمتی بود برای حاکمان جام جم و امروز نعمتی است برای منتقدان و رسوا کنندگان مافیاهای حاکم در بخش مهمی از رسانه‌ی ملی جمهوری اسلامی.
کلماتی چند از نهج البلاغه بر سر نیزه شده است تا تردید در دل مومنانی اندازد که حجتشان اتفاقاً علی است و اگر نبود عهدی که با علی دارند سال‌ها پیش‌تر ” لَأَلْقَیْتُ حبل‌ها عَلَى غَارِبِهَا ” را چون لالایی دلنشینی به گوش غفلت گستران می‌خواندند و شرّ خود را از سرشان کم می‌کردند.
در پاسخ حقیر فرموده‌اند:” فحش ندهید و دروغ نگویید”!
انگار فحش دادن و دروغ گفتن را هم، چونان بودجه‌های میلیاردی رسانه‌ی ملی ارث پدری خود می‌دانند و تنها آنانند که اجازه دارند نه به افراد معدود که به جامعه‌ی پی پناه ایران اسلامی فحش و ناسزا بگویند و آلاء الهی را تکذیب کنند و دروغ‌های دراماتیزه شده خود را به خورد ذهن و دل خانواده‌های هم وطن بدهند و اگر کسی بر این بی داد، ضجه‌ای زد؛ بانگ برآورند: ” اِوا! پرنسیبت کجا رفته است؟”
یاد باد آن حکایت رسا که کسانی در محراب به فجور مشغول بودند، مسلمانی تفو انداخت که وای بر شما چه می‌کنید در مسجد مسلمین و بدهکار شد که ای بی اخلاق! در محراب مسجد تف انداخته‌ای!”
حالا حکایت ماست و مستانی که با هذیان‌های سادیستی شان، تلو تلو خوران نه کوچه پس کوچه‌های بلاد، که خانه‌های مسلمانان را به پشتوانه نام رسانه ملی جمهوری اسلامی قرق می‌کنند و چون غارت زده‌ای بانگ بر می‌آورد عسس صدا می‌کنند و نهج البلاغه می‌گشایند و داد سخن از علی می‌دهند! و چه مظلوم است علی!
و حبّذا و مرحبا بر چنین بی شرمان و آفرین باد بر تاریکخانه نشینانِ مدیریتِ انحصار طلبِ رسانه‌ی ملی که عمله غَضب را چنین جسور کرده و پیش انداخته‌اند مبادا پرده برافتد و معلوم گردد که پشت این پلشتی، کدام تیم ت بازِ مدعی، پناه گرفته است.
***
از کدام تیمِ ت باز کم مایه مدعیِ انحصارطلبی سخن می گوییم؟
۲۶ سال پیش هاشمی نامی از پس مویه‌های آوینی، غزل خداحافظی را خواند و بعد از ۱۲ سال، سکان بزرگترین امکان رسانه‌ای جبهه حق در طول تاریخ را به تیمی سپرد که امید بود صدا و سیمای جمهوری”، ” اسلامی” را احیا کنند.
آوینی که نقدهای آتشینش بر بوق مفلوک”با دشنام‌هایی چون دروغ گو ” و هتاک ” پاسخ داده شد به دنیا نماند که برافتادن قبلی‌ها و بر آمدن بعدی‌ها را ببیند، اما همراهان ذوق زده و به وجد آمده آوینی را هرگز گمان آن نبود که ۲۶ سال پس از ورود کاروانی از مدعیان به دروازه‌های جام جم، وضع رسانه‌ی ملی چنین باشد.
عروس تاریکی” به شایستگی و روشنی محصول برنامه ریزی شده جماعتی است که بیش از دو دهه تجربه‌ی حاکمیت بر رسانه‌ی ملی را دارند.
عروس تاریکی، حتی اگر اولین ساخته‌ی این تیم می‌بود سزاوار تندترین سرزنش‌ها و لایق صریح‌ترین گلایه‌ها بود، چه رسد که ۲۶ سال سابقه و تجربه و ادعا را یدک می‌کشد.
اگر کم هوش‌ترین و بی عرضه ترین مدیران هم از چنین فرصت عظیمی برای تجربه و آزمون و خطا برخوردار می‌شدند قطعاً پس از ۲۶ سال؛ نتیجه به مراتب از فاجعه امروز رسانه‌ی ملی بهتر می‌بود به شرط آن که به جای نصیحت اخلاقی دیگران ابتدا خود را از بخل و عجب و حسد و کبر خالی می‌کردند.
انقلابی که در موشکی و هسته‌ای و نانو و زیست فناوری و هوافضا به رده‌ی اول جهان رسیده است؛ در رسانه، پس از دو دوره مدیریت ممتد ۱۲ و ۲۶ ساله به فاجعه‌ای چون عروس تاریکی می‌رسد.
تصور کنید سردار حاجی زاده مثلاً در جشن‌های ۴۰ سالگی انقلاب از یک برنو به مثابه دستاورد بزرگ جمهوری اسلامی در فناوری دفاعی رونمایی کند! برنویی که تنها هنرش آن است که در دستان نیروهای خودی منفجر می‌شود!
و بعد رسانه‌ی ملی ۶۵ شب، هر شب نزدیک یک ساعت در شبکه‌ی یک، به تبلیغ این دستاورد بزرگ و شاهکار مدیران جمهوری اسلامی بپردازد!
گشودن پرونده عروس تاریکی”؛ تأمل در کارنامه‌ی تاریکخانه‌ای است که ۲۶ سال است دربرخی گلوگاه‌های جام جم خسبیده و خود گوید و خود خندد.
به روم و روس می‌بری، به طبل و می‌بری
نه مام توست این وطن؟ که را عروس می‌بری؟

*****

با آنها که برای پروژه‌های سی، چهل میلیون تومانی، ماه‌ها و گاه سالها بر در ارباب بی مروت دنیا در حوالی جام جم نشسته‌اند سخن ساز کنید تا دریابید پروژه ۱۵ میلیارد تومانی عروس تاریکی نه یک اتفاق تصادفی، نه یک تپق ساده‌ی مدیریتی، نه یک خطای ناگزیر از سوی مدیریتی تازه کار و نورس که دقیقاً و کاملاً محصول طبیعی یک نظام برنامه ریزی فاسد در مدیریت رسانه‌ی ملی است. نظامی که البته پشتیبانان قاطع و جسوری در بیرون از سازمان و در برخی از جایگاه‌های مهم نظام دارند و به مدد همین پشتوانه‌ی پر مدعا، انحصار طلب و در بزنگاه‌ها خشن؛ توانسته‌اند صدها برابر مهریه‌ی این عروس را از بودجه صداوسیما هزینه کنند تا مبادا ترک بردارد چینی نازک انحصار باندهای قدرت.
نعمتی که این تیم یا هیأت یا باند یا کارگروه یا مافیا یا مجمع یا گَنگ یا جلسه دعای ندبه یا هر نام مقدس یا کثیف دیگری که بر آن بگذاریم از آن برخوردارند؛ فلان عمله غضب یا نویسنده سادیست نیست، بلکه سکوت مصلحت پرستانی است که سالها معاملات باندهای ی در رسانه‌ی ملی را به تماشا نشسته‌اند و دم بر نیاورده‌اند به امید آن که شاید کورسویی از تحول بدمد و مباد این که نظام آسیب ببیند؛
و از قضا سرکنگبین صفرا فزود
هرچه بیشتر دم در می‌کشیم و سکوت می‌کنیم وقیح‌تر می‌شوند.
هر چه رهبری صریح‌تر و تندتر نقدشان می‌کند بی محابا تر به جنگ راهبردهایش می‌روند،
حالا دیگر لوله‌ی تفنگ‌هایشان را هر شب به سمت خانه‌هایمان می‌گیرند و فرزندانمان را نشانه می‌روند.
ملیجک‌های قسطنطنیه که برای لبخند نشاندن بر لب باندهای قدرت؛ منتقدان حسین محمدی و مرتضی میرباقری وعزت ضرغامی و علی عسگری را با ابن ملجم برابر می‌کنند و برایشان شیشکی می‌کشند به جمهور مردم که می‌رسند”میرغضب” می‌شوند و ابایی ندارند که مدت‌ها؛ ملت بی پناه را در اوج تحریم‌ها و فشارهای اقتصادی با سادیسم پنهان و آشکار خود بچزانند و از همان اصحاب قدرت جایزه بگیرند.
دوگانه‌ی غریبی است: با قدرتمندان ملیجک و با مردم میرغضب!
بخوانید ضجه‌های ملت بی پناه را از ظلمی که مدیران رسانه ملی و پشتیبانان انحصارطلب و باندبازشان بر آنها روا داشته‌اند:
(تمام نظرات از صفحه رسمی سریال بوی باران در اینستاگرام نقل قول شده است)

۱- خیلی کشت و کشتار داره تو فیلم، من که کلاً نگران آینده بچه هام شدم
۲- پلیس دقیقاً چکارست اینجا؟ یه آدم چاق و خرفت که فقط نشسته پشت میزش چرت میزنه. یعنی پلیسه فرشته رو نبش قبر کرد نفهمید پیمان بی گناهه؟!
۳- کلاً جنگ اعصاب روانه
۴- مثلاً کارگردان خواسته یه فیلم متفاوت بسازه، احتمالاً تا پایان فیلم فقط عوامل پشت صحنه زنده میمونن… حیف وقت که واسه دیدن این فیلم گذاشتیم، خودمون کم تو زندگی مشکلات نداریم می‌خواهیم شب یه سریال ببینیم اونم پشیمون میشیم… دیگه دیدن پایان سریال هیچ لطفی نداره جناب کارگردان
۵- خدا بکشتتون با این فیلم درست کردنتون. همش کشت و کشتار و قتل… چه وضعشه شورشو دراوردین یه خورده روحیه‌ی مردمودرک کنین
۶- فکر کنم آخرش نویسنده و کارگردانشم کشته شن…
۷- جنگ جهانی دوم انقدر کشته نداد که این سریال کشته داد
۸- حیف پول و وقت که صرف این سریال شد
۹- خب سریال کمدی خوبی بود. هر سری که یکی می‌مرد می‌خندیدیم. عنقریبه که کارگردانم بمیره. مهدی سلوکی هم که همه ش زندانه. این آخرشم انقدر خندیدیم که نگو، فهمیدیم که آگه یه قاتل بره بیمارستان با گروگان گیری میتونه فرار کنه
۱۰- منتظر بودم آخر فیلم کارگردان یه انتحاری بزنه همه با هم برن هوا
۱۱- علاوه بر کلیت سریال که ضعیف بود پایان بسیار ضعیف‌تری داشت امیدوارم دیگه شاهد همچین سریالی تو صداوسیما نباشیم. حالا که فکر می‌کنم چقدر از وقتمو صرف این سریال کردم حالم گرفته میشه
۱۲- فقط یه انتقادنسبت به اسم این سریال و ژانرش داشتم اونم اینکه اسمش باید بوی کشته‌ها میذاشتن و ژانرشم کمدی می‌بود همین
۱۳- عباس کی کشته شد؟؟ تا سرمو برمیگردونم یکی به فنا میره
۱۴- ماشاءا… همه از این سریال راضین با این تبلیغی که از فیلم گذاشتید و نظر مردمو پرسیدید اینایی که انتقاد میکنن زیر کامنتا همه منم!
۱۵- خیلی سریال ضعیفی بود واقعاً برای صدا و سیمای کشورمون متاسفم
۱۶- خوب شد تمام شد وگرنه با کلاشینکف میومدن تو خونه هامون همه مون را به رگبار می‌بستن
۱۷- آشغال‌ترین سریال تاریخ صدا و سیما بود
۱۸- هیتلر تو جنگ جهانی اینقدر آدم نکشت که شما تو یه سریال کشتین
۱۹- خداوکیلی دیگه از این همه کشت و کشتار خسته شدیم تمومش کنید بره
۲۰- امشب کسی نمرد خودش جای شکر د اره آخه امشب قسمت جدیدی نبود خلاصه بود! فردا منتظر قتل بعدی هستیم
۲۱- چرا انقدر پلیسمونو ضعیف نشون می‌دید؟
۲۲- پلیس کشور باید شاکی خصوصیتون بشه با این ضعفی که نشون دادید از بازپرس و پلیس
۲۳- سه نفر نویسنده و دو نفر مشاور نویسنده جمعاً پنج نفر آنچنان چرت و پرتی نوشتین که خودتون هم قطعاً نفهمیدین چیکار کردین! ای کاش یه بار توی عمرتون یه کتاب از آگاتاکریستی میخوندین تا میفهمیدین ژانر جنایی نوشتن چطوریه، ای کاش یه بار تو عمرتون دو صفحه از کتابهای وودی آلن میخوندین تا پرداخت داستانی یاد میگرفتین… ای کاش دو خط از کافکا میخوندین تا حداقل تخیلی درست مینوشتین… یعنی این حجم چرت و پرتی که شما نوشتین خودش یک اثر تاریخی و ادبی محسوب میشه! آقای کارگردان که کلی بودجه گرفتی از صدا و سیما واسه سرگرم کردن مردم! پولو خوب حروم کردی خوب! کارآگاه گجت رو بازسازی می‌کردی جالب‌تر بود والا
۲۴- اسم فیلم هیچ ربطی به فلم نداشت، به نظرم اسم فیلم آگه قتل زنجیره‌ای بود بیشتر بهش میومد! آخه بوی باران چه ربطی به این فیلم جنایی داره خب؟
۲۵- ظاهراً هدف اصلی ساخت این سریال چیز دیگه ای بوده، چرا تو این سریال پلیس و بازرس هیچکاره ست؟ اصلاً ما پلیسی ندیدیم… خلافکارها توی این سریال قهرمان نشون داده شدند
۲۶- اینا چی میگن؟ کجاش آموزنده بود؟ کجاش قشنگ بود؟ اینا فیلمم میبینن؟ تعریف فیلم و سریال رو میفهمن؟ یارو میگه باعث روشنفکریم شد!
۲۷- اینقدر این سریال عالی و م بود که اصلاً در حد فهم ما نمیگنجه!
۲۸- وا… غیر از بدآموزی چیزی نداشته از بس ترانه قرص خواب آور به آدم و حیوون خوروند
۲۹- من که از رسانه میلی که پول بیت المال رو داره حیف میکنه واسه چنین برنامه سطح پایینی راضی نیستم، ماهواره نداریم دلخوشیمون روزی ۳ ساعت تلویزیون دیدنه اینا همونم دارن از ما میگیرن، بعضی پیام‌های بازرگانی قدیمی از کل قسمتای این فیلم آموزنده‌تر بود
۳۰- خوب شد تموم شد. منتظر بودیم کارگردان و تهیه کننده هم کشته شن
۳۱- واییی گاندو کجا این سرال مزخرف کجا؟ من گاندو رو دوست نداشتم تموم بشه از بس خوش ساخت بود و مامورها باهوش بودن ولی هرشب دوست داشتم این سریال رو بنویسه. قسمت آخر همه رو گرفتن و فرشته شد همه کاره. مسخره‌ها
۳۲- شصت و چهار قسمت یه پلیس خرفت با هیکل داغون گذاشتین که همیشه خستس اونوقت قسمت آخر پلیسه از هلیکوپتر تیر میزنه به لاستیک، آخه تضاد تا چه حد؟ بازم جا داره بگم خاک تو سر نویسنده
۳۳- خدا رو شکر شادی و خانم جان به مرگ طبیعی مردن وگرنه اونارم فرشته و مرجان می‌کشت! فرشته این همه نیومد پیش مادرش دم رفتن دلش تنگ شد
۳۴- تا الان که قسمت شصت و دوم بوده ۹ نفر کشته شدن
۳۵- میگم به جای بوی باران” بهتر نبود اسم سریالو بوی مرگ” میذاشتین؟
۳۶- واقعاً افسرده شدیم آخه این چه طرز فیلم ساختنه؟ حیف باشه اون همه هزینه کردین برای این فیلم و بیشتر از این حییییف که وقتمونو به خاطر این فیلم مزخرف هدر دادیم
۳۷- یکی از بدترین سریالهایی که تا الان دیدم و چرت ترین سریال، یعنی دست فیلم‌های هندی رو از پشت بسته با این همه قتل و کشتار تو سریال اصلاً معلوم نیست نویسنده احمق داستان برای پلیس نقشی گذاشته یا نه، همه پلیس هستند برای خودشون
۳۸- خدا رو شکر خدا رو شکر این سریال مزخرف بالاخره تموم شد. خدا لعنتشون کنه با این فیلم ساختن
۳۹- گندترین سریالی که می‌شد ساخت، فقط موندم اون مردمی که توی مصاحبه تعریف می‌کردن چی بودن؟ بودجه مملکتو حروم میکنین با این فیلماتون، حرومتون باشه
۴۰- قبل از پخش مصاحبه مردم رو پخش کردن. همه گفتن سریال عالی و خوبی بوده!

۴۱- آدم باید واقعاً روانی باشه که از دیدن کشت و کشتار خوشش بیاد، خدا رو شکر که تموم شد
۴۲- با اعصاب و روان مردم بازی نکنید، خدا لعنتتون کنه
۴۳- واقعاً فیلم الکی‌ای بود این همه ماجرا درست کردید آخرش هیچکدوم به پایان نرسید! متاسفم
۴۴- ما کشته نشیم تو این سریال صلوات! چی فکر کردی سریال به این مزخرفی و غیر واقعی ساختی؟
۴۵- به خدا ترسیدم منم بیان بکشن
۴۶- کشت کشت کشت مرگ مرگ مرگ قتل قتل قتل مرد مرد مرد تا کی مشخص نیست. حتی جنایی هم نیست مثل فرار از زندان که قتل‌ها داستان رو جذاب کنن نه هر کی خوبه میمیره تا اعصاب بیننده بهم بریزه خجالت داره واقعاً
۴۷- خوب مثل اینکه فقط قراره کارگردان بمونه آخر فیلمی سریال اینقدر قتل و پلیس هیچ
۴۸- کس دیگه ای نموند بکشید؟ حیف بود این همه آدم زنده باشه ها
۴۹- توی این سریال به مردم ی و دروغ گویی یاد میده، تف به این فیلم و عواملش با این فیلم نوشتن و بازی کردنش
۵۰- وزیر بهداشت میگه هیئت و روضه باعث خود کشی جوانان میشه، نه آقای وزیر! ائمه باعث خودکشی نمیشن این فیلم‌های مزخرف صداوسیما که روی اعصاب جوانان میرن اینا باعث خودکشی میشن
۵۱- حیف وقتمون که توی این قسمت‌هایی که دیدیم حروم کردیم. خیلی نکات منفی داره… خواهش می‌کنم فیلم‌های مثبت بسازید. فیلم‌های خنده دار با محتوا که وقتی خانواده دور هم هستن لذت ببرن نه اینکه به فهم و شعور خانواده‌های ایرانی توهین بشه. تازه با داشتن فرزند که اصلاً نمیشه این فیلم رو دید
۵۲- حالا چون سریال شصت قسمته باید کشت و کشتارش بیشتر باشه
۵۳- خسته شدیم از اینکه همش تو فیلمای ایرانی شوهره میمیره و بدبختیای زنه رو می‌بینیم
۵۴- همه آقایون افاضه می‌کنند که فرهنگ غرب و بی بند و باری غرب ولی حالا دیگه تو صداوسیمای مملکت خودمون دارن ترویج میکنن که قبل از ازدواج و رفتن زیر یک سقف با هم رابطه داشته باشید تا بچه هاتونم تو جشن عروسیتون بتونن حضور داشته باشن تا عروسی باشکوهی داشته باشین. واقعاً متاسفم که اینقدر ابلهی و ساده لوحی تو نگارش فیلمنامه این سریال بیداد میکنه
۵۵- فیلم به این مزخرفی فقط این صدا و سیما میتونه بسازه، حیف پول حیف وقتمون و حیف این مردم که شعورشونو به بازی گرفتین واقعاً که. با این فیلما و این چیزای مزخرف اعتقادات مردمم دارین نابود میکنن
۵۶- کل سریال نفهمیدیم بوی باران برای چه بود …. آخر سریال هم همه‌ی افرادمسن سریال عاقبت به خیر و خوشبخت رفتندسر زندگی شون …. ولی همه‌ی جوانها ناکام وبدعاقبت شدند … سهیل برهان عباس و زنش کشتهشدند … مرجان و فرشته وشهاب و آرمان زندان و وبلکه اعدام …. پلیس هم که پت و مت بود
۵۷- این تمام سریال ۷۰ قسمتی نوشته‌ی این آقا هست فیلمی سراسر از تزریق ناامیدی و بدبختی برای دو ماه تابستان جوان این مملکت …. بدون درجه بندی سنی با این همه خشونت تصویری و کلامی اف بر نویسنده این سریال
۵۸- کل سریال این بود که نقش منفی‌ها هیچکس نمرد نقش مثبت‌ها همه مردن
۵۹- اول فک می‌کردم فقط تو بانکه که امنیت نداریم یهو ی مسلحانه میشه حالا فهمیدم دیگه توبیمارستانم نمیشه امنیت داشت می‌ترسم ازاین به بعدم برم بیمارستان یه دفعه یکی بگیرتم باچاقوی جراحی آمپول هوایی چیزی…مام که شانس نداریم
۶۰- کلامی با نویسندگان و کارگردان مجموعهبوی باران: برنامه امشب که به اسم تحلیل و بررسی سریال از شبکه یک پخش شد را دیدیم. این برنامه تحلیل و بررسی مشکل اعتیاد، پولشویی و فساد و موادمخدر بود. مردم را چه فرض کرده‌اید؟ جنابان؟ اگر نام خودرا هنرمند گذاشته‌اید، چرا از جنبه هنری، تحلیل داستان سریال، بازی‌ها، ایرادات و انتقادات بسیار بسیار زیادی که با یک نگاه به همین صفحه سریال، می‌توان آن را دید، به تحلیل سریال نمی‌پردازید؟؟؟ مجموعه‌ای پر از ابهام و پر از کاراکتر که تکه تکه به آنها در سریال پرداخته شده بود و بیشترین تأثیر این مجموعه روی اعصاب مخاطب بود. آقای کارگردان، آیا نیم نگاهی به نظرات مخاطبین انداختید در این مدت زمان نسبتاً طولانی پخش سریال؟؟؟؟؟ برنامه امشب را نیروی انتظامی و ستاد مبارزه با مواد مخدر تهیه می‌کرد بهتر بود تا به اسم یک اثر هنری!!!!!! و نکته دیگر اینکه با تماشای برنامه امشب، می‌توان گفت که با کمال تأسف، وظیفه‌ی تلویزیون به عنوان رسانه ملی، فقط و فقط ساخت سریال و در ادامه، تقدیر و تحسین چشم بسته از آن است!!!! عجبا! پس نقش مخاطب چیست از نظر شمایان؟؟؟!!!!
۶۱- افتضاح، چرت، توهمی، مزخرف‌ترین فیلمنامه و کارگردانی، تو تاریخ سریال سازی از مزخرف‌ترین باید ثبت بشه بعدجالبه همه ناراضین اما اینا اعلام میکنن که خوب و تأثیر گذار بوده اخه تا کی میخواین هرچی مردم میگن شما برعکس عمل کنین اخه اینکه دیگه مسائل ی نیست که لا پوشونی می‌کنید کلاً کارگردانهای و فیلم نامه نویس های خوب بیکارن معلوم نیست این کارگردان و فیلم نامه نویس خودش کدوم مدل موادی و زده که همه ناراضین ولی بازم اصرار دارین بگین مردم دوست داشتن بعد این ۵ هزار نفر کامنت گذاشتن از فضا آمدن؟
۶۲- اینهمه هزینه برای تولید یه سریال با فیلمنامه هندی پر از سیاه نمایی که توش آموزش نقل و انتقال مالی بدون ردیابی می‌داد
۶۳- تو خود آمریکا هم اینقدر کشت و کشتار نمیشه
۶۴- خجالت نکشین بدین بچه‌های پشت صحنه رو هم بکشن خودتونو راحت کنین
۶۵- گانگسترهای این فیلم روی تگزاس رو سفید کردن یعنی ما این همه قتل و قاتل داریم ولی ذره بین دستمونه دیگران رو می‌پاییم
۶۶- انقدر صحنه‌های مثبت ۱۴ نذارید تو سریال، نمیشه یهو بچه رو وسط سریال فرستاد دنبال نخود سیاه
۶۷- فیلمنامه تون خیلی نقاط ضعف داره و اصلاً مناسب وقت استراحت یه خانواده ایرانی نیست. بسیار نکات منفی و زننده. مخصوصاً صحنه‌های خشن و بدی که به تصویر میکشه. متاسفم
۶۸- شماها یاد گرفتین فقط غصه تحویل مردم بدین
۶۹- نباید اسم سریال رو بوی باران میذاشتن، باید میذاشتن بوی خون
۷۰- تا قبل از فوت سهیل سریال جذاب بود ولی این فوت سهیل گند زد به سریال دیگه انگیزه‌ای برای دیدن ادامه ش نداریم آخه آقای کارگردان و نویسنده سهیل که کشته شد شما درِ هر چی کار خیر وفداکاری رو بستین، دیگه همه میگن پس نباید یه متهم ازدواج کنه و نباید کسی کار خیر و فداکاری برای همسر یا دوست انجام بده، سهیل باید خوشبخت می‌شد به جای اینکه بدبخت شه و کشته شه. روحیه همه و اعصابمون خورد شد من اون شب اشتهام کور شد نتونستم شام بخورم. مردم ایران کم غم و غصه دارن تازه بشینن حرص بخورن برای دیدن یه سریال؟
۷۱- واقعاً افتضاح بود بعد از مدت‌ها اومدیم یه سریال ایرانی ببینیم. ته بدبختی و بیچارگی و ناامیدی. افتضاح افتضاح
۷۲- بدترین فیلمنامه ای ک دیدم. تمامش بی عدالتی محض. یه موجود بی ارزش زنده میمونه یه آدم شریف میمیره. واقعاً خیلی جاهاش دروغ. بی مزه تر از همه اسم بی ربط با فیلمه
۷۳- هر شخصیت رو که قراره بره جای دیگه بازی کنه تو سریال میکشن تا بره سر پروژه بعدی
۷۴- واقعاً کارگردانو درک نمی‌کنم، چرا همیشه باید فیلمای ایرانی اینجوری باشه؟؟ مثلاً آگه سهیل زنده میموند و آخر فیلم تلخ نمی‌شد چی می‌شد؟ هان؟ خیلی خوشحال میشن غم مردمو ببینن؟
۷۵- تو اون سازمان عریض و طویل یه آدم نبود بگه این خزعبلات صلاحیت فیلم شدن نداره؟ فقط بلدن آه و ناله کنن بودجه نداریم. همون بهتر نداشته باشید
۷۶- یه جوری گند زدین که آگه آخر سریال سه هزار تا عروسی هم بگیرین درست نمیشه، فقط بیاین از مردم تو همین شبکه نویسنده و کارگردان و مدیر شبکه عذرخواهی کنین
۷۷- جمع کنید فیلم کثیفتون رو. بوی کشتار میاد
۷۸- باز خوبه امشب کشته ندادین، تور ورخدا با همین فرمون برین جلو
۷۹- خب سهیل کشته شد ترانه رفت زندان الانم دراومد. که چی؟ چه تاثیری داست تو روند پرونده؟ چه ربطی داشت غیر از اعصاب خوردی؟

**********
به بحث برگردیم.
مشکل امروز رسانه‌ی ملی چیست؟ فلان نویسنده‌ی قالتاق یا تهیه کننده کاسب یا کارگردان مریض؟
پاسخ روشن نخواهد شد مگر آنکه ۲۶ سال به عقب برگردیم و چهره‌ی این شیفتگان خدمت را که آن روز هنوز این قدر ملیح و جو گندمی نشده بود در نظر آوریم. تیمی که نزدیک به سه دهه مناصب صدا و سیما را بین خود دست به دست کرده‌اند و به طور کاملاً اتفاقی!؛ همگی بچه‌های دو کلاس از یک دبیرستان در تهران دهه پنجاه‌اند!!
بچه تهرون‌هایی که هم قسم شده‌اند نگذارند مدیریت رسانه ملی از چنگ بچه‌های خانی آباد و نازی آباد خارج شده و به دست دشمنان اسلام بیفتد!
جالب است ۲۶ سال؛ هزاران میلیارد تومان بودجه را در اختیار داشته باشی و ۳۰ مرکز استانی و دانشگاه و پژوهشگاه و … و بعد از دهها سال تجربه؛ شاهکاری چون عروس تاریکی تحویل بدهی! و برایش کارناوال هم راه بیندازی!
و اگر کسی دم بر آورد بلافاصله میرغضب‌های ملیجک را گسیل کنی که:
کو فیلمنامه نویس های شما؟! اصلاً می دانید سریال را با کدام صاد می‌نویسند؟ هرهرهر…”
نه! آسمان سوراخ شده و شما فرو افتاده‌اید تا این انقلاب عاجز را دست گیرید.
انقلابی که دانشمند هسته‌ای و متخصص موشکی و مخترع ماهواره و پژوهشگر نانو در حد جهانی تربیت کرده از تربیت فیلمنامه نویس و سرپرست نویسندگان عاجز بوده است!
یکی نیست بگوید روزهایی که شما سوگلی مدیران رسانه‌ی ملی بودید ما در جام جم ممنوع الورود و ممنوع التصویر بودیم و حتی اجازه‎ی ورود به یک جلسه‌ی ساده‌ی دانشجویی در ساختمان دانشکده صدا و سیما را نداشتیم.
درست در همان روزهایی که انتقاد از ضرغامی غیرقابل بخشش بود؛ و گیت صداوسیما وقتِ ورودت آژیر می‌کشید؛ توهین به اهل بیت مانع از قرار گرفتن در حساس‌ترین گلوگاه رسانه ملی نبود!

****
رئیس رسانه‌ی ملی به خود بنده گفت: ” ارزیابی کارشناسان سازمان این است که بچه مسلمان‌ها در مستند خوبند اما تا ده، پانزده سال آینده در حوزه فیلم سازی داستانی و سریال سازی و … حرفی برای گفتن ندارند”!!
می‌خواستم بگویم: سازمان؟ منظورتان سازمان مجاهدین خلق ایران که نیست؟”
خشمم را فرو خوردم و گفتم آقای دکتر فقط به جشنواره‌ی مردمی فیلم عمار طی حدود یکسال ۷۰۰ فیلمنامه رسیده است. بر فرض ۶۹۰ تایش هم به درد نخور! ۱۰ تایش ارزش بررسی ندارد؟!
یک سال و نیم از آن جلسه می‌گذرد و دریغ از آن که معاونت سیما یکبار سراغ آن فیلمنامه ها را گرفته باشد!
تا دربار یا دوروبر حضرات پُر است از این ملیجک‌ها کی نوبت می‌رسد به روشن‌ها و رضایی نژادهایی که پشت دیوار باندبازی و انحصارطلبی و خشونت ِ مشتی میان مایه بی هنر مانده‌اند. انحصار طلبانی که منتقدان را به بی اخلاقی متهم می‌کنند و از فحش دادن بر حذر می‌دارند.
این که جامعه‌ای که رهبرش سیدعلی ‌ای است؛ رسانه ملی‌اش عروس تاریکی! بسازد؛ فحش نیست؟
او از رومن رولان و شکسپیر و داستایفسکی و هوارد فاست و دن آرام و خانواده تیبو و بینوایان و جنگ و صلح بگوید و بر جشن حنابندان و من زنده‌ام و جنگ پا و پایی که جا ماند و آب هرگز نمی‌میرد و دختر شینا و همپای صاعقه و … تقریظ بنویسد و رسانه ملی؛ با مدیران ولایت پذیرش عروس تاریکی» و اولین انتخاب» و دیوار به دیوار» و … بسازد!!

صدسال دیگر در پاسخ این پرسش در نخواهند ماند که رهبری چون ‌ای داشتید و دریکی از اصلی‌ترین حوزه‌های تخصصی او که فرهنگ و هنر است به چنین شاهکارهایی رسیدید؟
غیر از این است که آنها که باید شمشیر او باشند، سپر دوستان خودند!
جرات دارند دبیران بعضی جلسه‌ها که منتشر کنند متن توصیه‌های رهبری را به دوستانشان؟
دوستانی که به پشتیبانی آنها؛ سال‌هاست نگرانند مبادا خروجیشان فقط ۱۷۹ درجه با تاکیدات رهبری تناقض داشته باشد!
بخوانیم با هم نکات رهبری را راجع به بوی باران؟
” فیلم و نمایشنامه‌ى ایرانى را از حوادث آشفته‌کننده و برانگیزاننده‌ى ذهن و حالت سوهان براى روح، خالى کنید.
متأسفانه این کار صورت نمى‌گیرد و نمى‌دانم چرا!
بااینکه مکرّراً، هم به جمع آقایان عضو صدا و سیما گفته‌ام و هم به برادرانى که به امور فیلمسازى اشتغال دارند، ولى نمى‌دانم چرا این مسأله‌ى مهم رعایت نمى‌شود.
یعنى ممکن است عیب و ایرادى در اینجا وجود داشته باشد که این کار نمى‌شود؟ فیلم ایرانى را وقتى شما نگاه مى‌کنید مثل اینکه باید حتماً یک مبالغه در اظهار غصّه، اظهار ناراحتى، اظهار گریه، دعوا و تشنّج اعصاب در آن باشد!
کأنّهُ بدون این عناصر، فیلم و نمایشنامه‌ى ایرانى چیزى کم دارد!
…….
خوب، آدم به فیلمهاى خارجى، از جمله فیلمهاى خانوادگى ژاپنى- که فیلمهاى خوب ژاپنى است- نگاه مى‌کند، مى‌بیند در ارتباط با مسائل خانوادگى، آنجا هم از این حرفها هست. ولى این همه گریه و ناراحتى در فیلمها رواج ندارد. نمى‌دانم چرا باید فیلمهاى ما این طورى باشند! حتماً عیبى در کار هست.
من البته چون به بعضى از جاها و به بعضى از آدم‌ها سوءظن‌هایی دارم که دیر زایل مى‌شود، مى‌گویم لابد تعمّدى در کار است.
بعضى تعمّد دارند براى اینکه ذهن و اعصاب مردم را خراب کنند.
خوب؛ شما در خانه‌تان نشسته‌اید. اگر بچه‌ى همسایه بناى گریه کردن بگذارد، اعصابتان ناراحت مى‌شود. این، امرى طبیعى است. لازم نیست بچه‌ى خود آدم باشد. تلویزیون هم مثل بچه‌ى همسایه است. اعصاب انسان را با دعوا، تشنّج و گریه‌ى بى‌خودى خراب مى‌کند. بیایید واقعاً برنامه‌ریزى کنید. هم در کارهاى صدا و قصّه‌هاى شب و بقیه برنامه‌هایش و هم در کارهاى سیمایى. این یک کار اساسى است. این حفظ سلامت اعصاب مردم است. اعصاب آشفته، در محیط کار، در محل کسب، در خیابان و پشت ترافیک، همه جا خودش را نشان خواهد داد.”

البته تاریخ این گفتار – ۱۳۷۵/۰۱/۲۳ است ولی مانع از آن نیست که مدیران سخت کوش و ولایت پذیر! رسانه ملی آن را از آرشیو در بیاورند و به نویسندگان و کارگردانانشان ابلاغ کنند که دقیقاً ۱۸۰ درجه خلاف این صحبت‌ها را می‌خواهیم!
و بعد دستور بدهند که در اوج جنگ نرم، و در شرایطی که ۶۴ میلیون تومان پول کلیپ‌های اقتصاد مقاومتی که به اندازه یک سریال ۵۲ قسمتی پخش کردند را تا یک سال و نیم بعد نمی‌دهند؛ ۱۵ میلیارد بودجه صرف کنند که مبادا تاکیدات صریح رهبری بی جواب بماند!!! عجب تجاوبی،
این همه اعتماد به نفس و شجاعت از کجا می‌آید؟
غیر آن است که مطمئنند سامانه‌های اس سیصدی دارند که تندترین تاکیدات رهبری را هم می‌تواند خنثی کند!
دوستانی دارند که در حالی که قرار بوده شمشیر رهبری باشند، سپر رفقا از کار در آمده‌اند!
مشکل کجاست؟
کاسبان سادیست یا مدیران رسانه ملی یا کمی بالاتر؟
از دست این انحصار طلبان میان مایه بی هنر به کدام دعای ندبه پناه ببریم؟
****
گیریم با لطایف الحیل؛ با متهم کردن منتقدان به افراطی گری و هتاکی (تهمتی که فرهنگیان انقلاب از آل احمد تا آوینی با آن آشنایند) این موج را هم از سر گذراندید و سعه صدر و کظم غیظ رهبری را دستمایه شاهکارهای بعدی خود کردید؛ با بهت سرشار ازپرسش ده‌ها هزار فعال فرهنگی آتش به اختیار چه خواهید کرد که می‌پرسند چند گاندو قربانی عروس تاریکی شده و هزینه فرصت این سادیسم افسار گسیخته چه بوده است؟
دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟
ما در اوج جنگ نرمیم؟
رهبری به بسیج حداکثری در برابر تهاجم همه جانبه تبلیغاتی، رسانه‌ای، فرهنگی، ی، اجتماعی، اقتصادی فرمان داده است؟
صداوسیما قرار گاه جنگ نرم است؟
اگر عروس تاریکی یک خبط تصادفی است، اگر از دستتان دررفته است چرا با یک عذرخواهی ساده مرّوا کراما» نمی‌کنید چرا اصرار دارید برای این شاهکار کارناوال راه بیاندازید، چرا اصرار دارید اعلام کنید که عروس تاریکی رابه سفارش شخص رهبری ساخته‌اید و حتی جزئیاتش را هم با شخص ایشان هماهنگ کرده‌اید و تأیید گرفته‌اید؟:
” در دیدار آقا با مسئولین در خصوص آسیب‌های اجتماعی ایشان می‌فرماید توقع دارند بحث آسیب‌های اجتماعی در صداوسیما گفتمان‌سازی شود و می‌گویند درگونه‌های مؤثر مثل سریال.
کارگردان ما خدمت آقا می‌رسند و می‌گوید سریالی با محوریت آسیب‌های اجتماعی داریم و در آن موضوعات حاشیه‌نشینی، اعتیاد، طلاق و خانواده زندانیان را کار کردیم و توضیح می‌دهند و اینکه زاویه دیدمان این است آسیب‌های اجتماعی را از زاویه کسانی که کمک می‌کنند ببینیم مثل کاراکتر سیاوش و ترانه و سهیل و سیمین در مدرسه و نه صرفاً به عنوان عامل جذابیت. آقا هم این روش و مسیر را تأیید می‌کنند”!!(گفت و گوی نویسنده سریال با خبرآنلاین)

ای جماعت نه اگر بیش کمی عار کنید
کی شما روزه گرفتید که افطار کنید؟

*******
از این پس آنها که به قدرت سامانه‌های اس سیصدشان غره‌اند بدانند دوران بزن در رو گذشته است و آتش به اختیاران جبهه فرهنگی از خطوط قرمز رد شده‌اند و در دفاع از انقلاب اسلامی در برابر باندهای انحصارطلب‌؛ خطا نخواهند کرد و رفاقت آنها را به مصلحت انقلاب ترجیح نخواهند داد.
بعدالتحریر:
برای دوستانی که ممکن است در ذهنشان باشد که کاش ابتدا در خفا این تذکرات داده می‌شد می گویم همه مراتب نهی از منکر در طی نزدیک به دو دهه طی شده و بی اغراق در صدها مواجهه شفاهی و مکتوب حجت بر دوستان تمام شده است.

 

اندر باب نقد پر ثمر” و کشتن گربه دم حجله عروس تاریکی”/گفت‌وگویی بر سر راه‌های اصلاح و کارآمدترشدن رسانه ملی

۲۰ شهریور, ۱۳۹۸ | دسته‌بندی شده در نــامـــــــــــــهویژه

بسم الله الرحمن الرحیم

برادر عزیزم حجت‌الاسلام رضا غلامی در نوشته‌ای از حقیر خواسته است که با آزادگی؛ حقی را که ضایع شده است جبران کنم و دست از اتهام ناروا زدن بردارم.

در این چند روز دوستان جوانی ازخیل فعالان فرهنگی را هم می‌بینم که از یک طرف به شوق آمده‌اند و از طرف دیگر نگران و گاه حیرانند که چه کسی درست می‌گوید؟ از همه، چه آن‌ها که موضع مرا ترجیح می‌دهند چه آن‌ها که دیگری را می‌پسندند برادرانه و صمیمانه می‌خواهم این گفت و گو‌ها را که احتمالاً هر چه پیش برویم ابعاد تازه‌تر و تفصیل بیشتری پیدا خواهد کرد؛ دقیق و با آرامش دنبال کنند تا انشاالله با تضارب آراء به درک روشن‌تری از وضعیت مدیریت فرهنگی در کشور برسیم. قاعدتاً در این مسیر ممکن است هر ناظری از ظن خود به احساس خوب یا بدی برسد و موضعی بگیرد. آن چه بر عهده این حقیر است آن است که تلاش کنم اصل مسئله گم نشود و انشاالله در نهایت؛ رسانه ملی و مدیریت فرهنگی کشور گامی رو به جلو بردارد.

و اما به غلامی عزیز مژده می‌دهم که دقیقاً دارم تلاش می‌کنم که به اندازه‌ای که در تضییع حق نقش داشته‌ام برای جبرانش قدم بردارم.
حق ضایع شده‌ای را که من می‌شناسم حق رهبری است که امروز گفته‌های بیست و سه سال پیشش هم (جلسه ۱۳۷۵/۰۱/۲۳) در رسانه ملی نه تنها اجرا نمی‌شود که نزدیک‌ترین دستگاه رسانه‌ای به او، در بی عملی و همراهی برخی بزرگواران، ۱۸۰ درجه خلافش عمل می‌کند.
حق ضایع شده دیگری که می‌شناسم حق ملتی است که برخی انحراف‌ها و ناکارامدی های رسانه ملی بسیاری ظرفیت‌هایش را به محاق برده و بسیاری فرصت‌هایش را ضایع کرده است.
فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الأئمَّةِ، فَأمَّا حَقَّ الضُّعَفاءِ فَضَیَّعْتُمْ وَأَمَّا حَقَّکُمْ بِزَعْمِکُمْ فَطَلَبْتُمْ … وَأَنتُمْ بِاللَّه فی عِبادهِ تُکْرَمُونَ وَقَد تَرَوْنَ عُهودَاللَّه مَنْقوضَةً فَلا تفزَعُونَ وَأَنتُمْ لِبَعضِ ذِمَمِ آبائِکُم تَفْزَعُونَ … لا فی مَنْزِلتِکُمْ تَعْمَلُونَ وَلا مَن عَمِلَ فیها تُعینُونَ.
غلامیِ عزیز از یوم الحساب انذار داده و از این بابت از او متشکرم و صمیمانه می گویم خود را از این تذکرات بی نیاز نمی‌بینم و همه ما نیاز به مراقبت دائمی در مواضع و رفتارهایمان داریم، به او اطمینان می‌دهم در حد بضاعت ناچیز خودم انشاالله متوجه این تذکرات هستم و در کنار آن به خدا پناه می‌برم که پروای دیگران را جایگزین پروای او کنم که بی تقوایی؛ گاه از نشاندن پروای دیگران و ترس از آبرو و منافع خود به جای خشیت پروردگار آغاز می‌شود.

*******
غلامی عزیز گفته است که با جلیلی ” در وم اصلاح صدا و سیما و سایر مجموعه‌های فرهنگی- البته با روش صحیح- هم دل و هم نظرم”
و افزوده است که:
از نظر من صدا و سیما پا به پای انقلاب اسلامی رشد لازم را پیدا نکرده و خیلی وقت است که به یک تحول جدی و همه جانبه نیاز دارد.”
با تشکر از ورود این برادر عزیز به بحث؛ عرض می‌کنم خوشبختانه با ایشان در این که” صدا و سیما پا به پای انقلاب اسلامی رشد لازم را پیدا نکرده و خیلی وقت است که به یک تحول جدی و همه جانبه نیاز دارد” هم نظرم و آن را حق ضایع شده نه ملت ایران که امت اسلامی می دانم. حق ضایع شده‌ای که کسی چندان نگرانش نیست و برای احقاقش احساس تکلیف نمی‌کند.
خوش بختانه تاکید این عزیز بر” وم اصلاح صدا و سیما و سایر مجموعه‌های فرهنگی- البته با روش صحیح-” را هم قبول دارم اما متاسفانه در تعریف روش صحیح” یا در تطبیق مصداقی آن، با هم اختلافاتی داریم.
غلامیِ عزیز در دلنوشته‌اش، روش صحیح و ناصحیح را این گونه از دیدگاه خود توضیح داده است:
سیاه و سفید ندیدن صدا و سیما،
لحاظ کردن موفقیت‌ها در کنار ایرادات،
و در کل، طرح نقدهای عالمانه و مشفقانه
همراه با پیشنهادات کارآمد و واقع بینانه
برای اصلاح سازمان صدا و سیما
ویژگی‌های روش درست از نظر این عزیز است و گفته است: ” من این راه پرثمر را می‌پسندم و با هرکس که در این راه قدم بردارد، همراهم.

برای این که معلوم شود تا این جا هم با یکدیگر هم نظریم و بنده نه فقط نظرا که عملاً به این گزاره وفادار بوده‌ام، فهرست بخشی از تجلیل‌ها و تشویق‌های فعالیت‌های مثبت رسانه ملی که در جشنواره مردمی فیلم عمار انجام شده را تقدیم می‌کنم:

1

2

3

4

5

البته تعداد تقدیرها و جوایز بیش از اینهاست و به عنوان نمونه به اینها اشاره شد.
حدود ده درصد از آثاری که در ۹ دوره به جشنواره مردمی فیلم عمار رسیده را بچه‌های متعهد صداو سیما ساخته‌اند و بیش از ۶۰ جایزه و تقدیر عمار به آن‌ها اختصاص یافته است و دوستانی ازصداسیما از چابهار تا چهارمحال رصد شده و از عمار جایزه گرفته‌اند. و اصلاً یک دلیل صراحت و قاطعیتم در برخی نقدها به صداسیما همین است که احتمالاً بیش از برخی مدیران منفعل و خودباخته سازمان، از ظرفیت‌های انقلابی درون آن مطلعم.
در ۵ سال اخیر بخش ویژه صداسیما در جشنواره ایجاد کرده‌ایم و در بعضی سال‌ها حتی به برنامه‌های رادیویی هم جایزه داده‌ایم.
ضمن آن که در سال‌های متعددی نکوداشت اصلی اختتامیه عمار به کارگردانان تلویزیون اختصاص داشته است:
داوود میر باقری؛ فرج الله سلحشور (رحمت الله علیه)، امرالله احمدجو (روزی روزگاری)؛ سیروس مقدم (پایتخت)
علاوه کنید به این‌ها ده‌ها جلسه‌ای که حقیر با کارشناسان، مدیران، تهیه کنندگان و … داشته‌ام و در حد بضاعت ناچیز خود تلاش کرده‌ام به ارتقای برنامه‌هایشان کمک کنم.
اتفاقاً روز تاسوعا وقتی که نامه پرمهر شما را دریافت کردم در جلسه‌ای بودم با یکی از تهیه کنندگان جوان که قرار است انشاالله میدان تازه‌ای بگشایند.
اگر برادر غلامی عزیز یا هر فرد دیگری، مجموعه‌ای یا فردی را خارج از رسانه ملی سراغ دارد که به اندازه عمار، کارهای خوب صداو سیما را رصد کرده و از آثار و عناصر آن تقدیر کرده باشد معرفی کند.

وقتی کارنامه منتقدان به قول شما ” سیاه نما، درشت گو، اتهام زن و نامودبِ” رسانه ملی پر است از تشویق‌ها و تجلیل‌های مکرر نسبت به اقدامات مثبت سازمان؛ معلوم است که کارنامه دوستان سفید‌نما، ظریف‌گو، اتهام‌نزن و مؤدب این رسانه چگونه است.
در مجموع معتقد نیستم که مدیران رسانه ملی دچار کمبود تشویق از سوی ناظران‌اند.
دیدید که حتی نماینده نیروی محترم انتظامی ” که در عروس تاریکی آن قدر تاریک و بی خاصیت تصویر شده بود (که داد مردم هم درآمد) در میزگرد نقد؛ ما رایت الا جمیلا ” گویان؛ به تجلیل و تشویق رسانه ملی پرداخت.
مدیرانی که حتی برای سریال عروس تاریکی نوشابه باز می‌کنند و در میزگرد نقدش اجازه حتی یک کلمه نقد فرمی یا محتوایی سریال را نمی‌دهند و آن را سراسر نور و کاملاً موفق می‌نمایانند، احتمالاً بر خلاف نظر دوست عزیزم آقای غلامی بزرگوار؛ خیلی از کمبود تشویق و تجلیل در رنج نیستند. و اصلاً چه تشویقی بهتر از ابقای مدیریت‌های هشت ساله و ده ساله و پانزده ساله و بیست و شش ساله؟

پس اگر مشکل این مدیران؛ کمبود تشویق نیست چرا ” صدا و سیما پا به پای انقلاب اسلامی رشد لازم را پیدا نکرده و خیلی وقت است که به یک تحول جدی و همه جانبه نیاز دارد”؟!
اخیراً در بخش تاریخ شفاهی دفترمطالعات جبهه فرهنگی، داریم روی نمونه‌های موفق پیشرفت در جمهوری اسلامی کار می‌کنیم. کتاب‌های داستان رویانا” و آرزوهای دست ساز” نشان می‌دهد که موفقیت چقدر محتاج تشویق و چقدر نیازمند عزم است. آیا تشویق بدون عزم راهی به جایی خواهد برد؟
یک بار دیگر این جمله مشترک حقیر و برادرجوان‌ترم رضا غلامی را مرور کنیم:
صدا و سیما پا به پای انقلاب اسلامی رشد لازم را پیدا نکرده و خیلی وقت است که به یک تحول جدی و همه جانبه نیاز دارد”
با چند پرسش سعی می‌کنم ابعاد این گزاره را روشن‌تر کنم:

۱_ اگر صنایع نظامی ما همپای نیازها و ظرفیت‌های انقلاب و نظام رشد نمی‌کرد امروز وضعیت ما در مواجهه با ابرقدرت‌ها چگونه بود؟
آیا اصلاً فرصت این را داشتیم که از رشد نکردن صنایع نظامی همپای انقلاب؛ اظهار تأسف کنیم و راجع به روش‌های درست و نادرستِ انتقاد از صنایع نظامی با هم گفت و گو کنیم؟ آیا نظامی باقی مانده بود که حالا بعضی منتقدین، بعضی دیگر را به رعایت ادب و تقوای الهی توصیه کنند؟
حالا به قول برادر غلامی، همین اتفاق (یعنی عدم تحول جدی) در بزرگترین و مهم‌ترین دستگاه رسانه‌ای کشور افتاده است. حوزه‌ای که اتفاقاً اصلی‌ترین و پر ظرفیت‌ترین حوزه انقلاب اسلامی بوده است. این تناظر مع چگونه اتفاق می‌افتد که در جایی که بیشتر ظرفیت داریم کمتر موفقیم؟!!

۲_ آیا اهمیت و حساسیت رسانه ملی و جنگ رسانه‌ای، خیلی کمتر از اهمیت و حساسیت صنایع نظامی است؟
خسارتِ ناکارامدی در این دستگاه عظیم رسانه‌ای که به قول برادرمان ” خیلی وقت است که به یک تحول جدی و همه جانبه نیاز دارد” چقدر است؟
غلامی عزیز از نقد واقع بینانه” سخن گفته است. آیا می‌توانم ادعا کنم که بخش مهمی از این واقع بینی؛ دیدن ابعاد واقعیِ خسارتی است که با عقب افتادن آن تحول جدی و همه جانبه” ایجاد می‌شود؟
بنیادی، پژوهشکده‌ای، موسسه‌ای، کارشناسی، دبیر کمیسیون فرهنگی‌ای هست که دغدغه داشته باشد مؤدبانه و واقع بینانه ابعاد این خسارت را محاسبه و اعلام کند؟ شما یک خواسته شخصی را با این برادرت درمیان گذاشته‌ای؛ من هم این خواسته را با شخصیت حقوقی شما در میان می‌گذارم: محاسبه و اعلام میزان خسارتی که با عقب افتادن آن تحول جدی و همه جانبه تاکنون به اکنون و

بیش ازسه هفته از افزایش قیمت بنزین می گذرد و کشور اتفاقات متفاوت و تلخی را تجربه کرده است. در بین همکاران دانشگاهی و دانشجویان نیز همواره این بحث وجود دارد که آیا چنین تصمیمی از روی خردورزی است یا تصمیمی صرفا ی و یا تصمیمی اقتصادی؟

و نیز این نخستین باری بود که بواسطه چنین تصمیمی از رهبر انقلاب نیز برای مشروعیت بخشی و اجرای طرح، هزینه شد! هزینه ای سنگین!

ناچار برای کشف حقیقت، به مطالعه ابعاد موضوع به تحقیق بیشتر پرداختم تا پاسخی را برای دانشجویان و نیز همکاران دانشگاهی بیابم. هرچند نظرات موافق و موافق بسیاری را رصد کردم اما فصل مشترک همگی آنها، اجرای ناصحیح و ناشیانه طرح توسط دولت تدبیر و امید! بود. مملو از بی تدبیری!

و در بین مطالب گوناگون مصاحبه دکتر راغفر را بیشتر پسندیدم. در اینجا برای اطلاع از کم و کیف موضوعی که عنوان شد، مطالعه مصاحبه ایشان خالی از لطف نیست و تا حدود زیادی به کشف واقعیت موجود کمک می کند؛

 آقای راغفر؛  شما از مخالفان افزایش نرخ بنزین بودید. دولت در شرایط کنونی که تحت تحریم های آمریکا قرار دارد، می گوید برای اداره کشور باید قیمت بنزین را افزایش می داد. اساسا آیا این برهه زمان مناسبی برای افزایش قیمت بنزین بود؟ ارزیابی شما از این افزایش قیمت چیست؟
البته ما مخالف افزایش قیمت بنزین نیستیم، اما افزایش قیمت بنزین شروطی دارد. این شروط باید محقق شود و زمینه های افزایش قیمت بنزین هم مهیا باشد. متاسفانه هیچ کدام از این شروط وجود نداشت و ندارد. به نظر من این نوع نحوه برخورد با مساله بیشتر پرداختن به معلول هاست تا به علت ها. متاسفانه این یک شیوه  غالب است. علتش هم توجیه تصمیمات اشتباه است که توسط تگذاران در کشور حداقل در این سه دهه گذشته در کشور به کرّات اتفاق افتاده است. نکته اصلی در این افزایش قیمت بنزین، افزایش کسری بودجه دولت و تامین هزینه های دولت است که در اثر بی انضباطی های مالی دولت تحقق پیدا کرده است. بخش قابل توجهی از آن هم تصمیم فاجعه بار چهار تا پنج برابر شدن قیمت ارز بود که با وجود آنکه اندکی تقلیل پیدا کرد اما کماکان بالای سه برابر قیمت دی ماه 1396 است. یعنی ظرف دو سال گذشته قیمت ارز سه برابر، قیمت کالاهای مصرفی مردم بین سه تا پنج برابر، دستمزد مردم در همین مدت بین 30 تا حداکثر 40 درصد افزایش پیدا کرده است. یعنی در مقابلِ 500 درصد افزایش هزینه های زندگی، فقط 40 درصد درآمدهای مردم ترمیم شده است. طبیعتا بخش قابل توجهی از مردم  در جامعه فقیرتر شده اند و نیتی گسترده ای نیز حاصل شده است.
نکته قابل توجه این است که بعد از جنگ و حاکمیت ت های نئولیبرالی در کشور که نوعا با ت های موسوم به تعدیل ساختاری» در کشور آغاز شد، یک سری مفاهیم جدیدی وارد حوزه تگذاری عمومی شد که در واقع بنده بحران کنونی اقتصاد را محصول سه دهه عملکرد این ت ها می دانم. ادامه آنها هم قطعا بحران را عمیق تر خواهد کرد و قطعا انفجارهای بعدی بسیار مهلک تر و مخرب تر خواهد بود. به همین دلیل حتما باید برای جلوگیری از فاجعه بزرگتر این دسته از ت ها را متوقف کرد.
دولت ها بعد از جنگ تا کنون از دو ابزار برای تأمین کسری بودجه های خود استفاده کرده اند. یکی افزایش قیمت حامل های انرژی و دیگری افزایش قیمت ارز بوده است. البته در کنار ارز، سکه هم باید ارزیابی شود. دولت ها هر وقت با کسری بودجه مواجه شدند از این دو ابزار استفاده کردند. درسی که توسط نظام تصمیم گیری های ما آموخته نشد این بود که هر بار به بهانه تامین کسری بودجه، دولت مبادرت به افزایش قیمت حامل ها یا افزایش قیمت ارز می کردند. اما بلافاصله سال بعدی کسری بودجه دولت بزرگتر می شد. چون در بسیاری از موارد این هزینه تولید بالا می رود و قیمت محصولات افزایش پیدا می کند. بزرگترین متقاضی در کشور ما هم خود دولت است؛ هزینه های دولت افزایش پیدا می کند در حالی که درآمدهایش به آن سرعت نمی تواند افزایش پیدا کند و تنها درآمدهایش متکی به همین ابزارهاست.این دو ابزار خود اصلی ترین محرک های تورم در کشور هستند. تورم در ایران در نتیجه فشار هزینه است که در اثر همین قیمت نهادها یا قیمت ارز حاصل می شود.
بالغ بر 70 درصد هزینه های تولید صنعتی در ایران ارزی هستند. وقتی قیمت ارز بالا می رود طبیعی است که هزینه ها بالا می رود و یا مجبور هستند که واحد تولیدی را تعطیل کنند و در مقابل کالاهای رقیب خارجی امکان تداوم ندارند و یا اینکه باید قیمت هایشان را بالا ببرند. این موضوع خود به خود موجب افزایش تورم می شود. افزایش تورم همواره یک بهانه برای افزایش دوباره حامل های انرژی و قیمت ارز بوده است.
این سیکل و چرخه معیوب همواره تکرار شده است، بدون آنکه درسی گرفته شده باشد که این چرخه موجب افزایش انفجاری نقدینگی در کشور شده، هزینه کسری بودجه های دولت ها را به شدت افزایش می دهد و نابرابری ها در جامعه به شدت افزایش پیدا می کند. در واقع این سیکل در قالب یک مالیات تورمی عمل می کند (به خصوص افزایش قیمت ارز).
افزایش قیمت بنزین با توجیهات نخ نمایی که دولت ها مرتب آن را تکرار کرده اند اتفاق افتاد. رئیس دولت دهم هم وقتی می خواست افزایش قیمت ارز را بدهد دقیقا همین مطالبی را گفت که رئیس دولت دوازدهم برای توضیح افزایش قیمت حامل های انرژی مطرح کرد. دولتهای قبلی هم همین بهانه را داشتند؛ اینکه چون قیمت پایین است، قاچاق و مصرف بی رویه اتفاق می افتد.
البته همه این مساله غلط نیست و بخشی از آن درست است. اما توجه به این نکته بسیار مهم است که چه عاملی باعث می شود که ما قاچاق سوخت در کشور داشته باشیم؟ بخش قابل توجهی از این مساله به خاطر سرکوب شدید ارزش پول ملی بود. افزایش قیمت ارز نه تنها باعث شد ما امروز قاچاق بنزین و گازوئیل داشته باشیم بلکه مهمتر و پیشتر از آن ما قاچاق دام، گندم و محصولات کشاورزی داشتیم. ما برای اولین بار در اثر افزایش قیمت ارز صادرات محصولات کشاورزی به افغانستان و پاکستان داریم. هردو اینها کشورهایی هستند که اقتصادشان مبتنی بر کشاورزی است و ما همیشه از این کشورها واردکننده محصولات کشاورزی بودیم. اما ارزش پول ملی آنچنان تضعیف شد که ما در سال 97، 750 هزار تن پیاز و سیب زمینی صادر کردیم. اینها ارقام رسمی و به غیر از ارقام غیررسمی است. صادرات یا قاچاق دام بحرانی بود که به افزایش شدید قیمت گوشت منجر شد. به این ترتیب ما پیش از آنکه افزایش قاچاق در سوخت داشته باشیم افزایش قاچاق در کالاهای دیگر داشتیم. اما گروهی هنوز هم از آن به عنوان افزایش صادرات اسم می برند. این افزایش صادرات نیست بلکه غارت منابع ملی است.
همه این محصولات کشاورزی و دامی با آب و علوفه رایگان تولید می شوند اما ثمره آن به جیب گروه های خاصی می رود. این مساله تحت عنوان آزادسازی اقتصادی و ت های تعدیل ساختاری اتفاق می افتد. این مولفه اصلی اقتصاد نئولیبرال و اقتصادی است که پول از چرخه های تولیدی به چرخه های مالی منتقل می شود. آنجاست که وارد فعالیت های سوداگری و سفته بازی خرید و فروش ارز و سکه و واردات کالاهای مصرفی می شود.
ما مخالف افزایش قیمت حامل های انرژی نیستیم، اما اگر امروز قیمت ارز را  به قیمت های سال 96 برگردانیم آن وقت قیمت بنزین قیمتی منطقی خواهد بود. قیمت زمانی غیرمنطقی جلوه می کند و به تعبیر آقایان ارزان می شود که شما می خواهید آن را با دلار 12 هزار تومانی مقایسه کنید. کسانی که قیمت ارز را به این قیمت ها رساندند تولید در کشور را زمین گیر کرده اند. امکان بازیافت تولید در شرایط کنونی کشور منتفی شده است. آنچه تحت عنوان صادرات» صورت گرفته با غارت نهادهای ملی متعلق به عموم مردم امکان پذیر شده است. اگر نهادهای مورد استفاده در فولاد، پتروشیمی یا محصولات کشاورزی با قیمت های کشورهای رقیب و تولیدکننده این محصولات ارزیابی شود ما حتی نمی توانیم یک متر مکعب محصول کشاورزی، یک کیلو فولاد و یک کیلو هندوانه صادر کنیم؛ چرا که هزینه های این ها به شدت افزایش پیدا می کند. این از منابع عمومی و نه تنها متعلق به این نسل بلکه متعلق به نسل های بعدی استفاده می شود و سودشان تنها به جیب گروه های خاصی وارد می شود. بحث این است که دولت باید وارد شود و نظام مالیاتی ما از این بنگاه ها مالیات بگیرد. اما نظام تصمیم گیری های اساسی ما در خدمت منافع صاحبان این سرمایه هاست و نه در خدمت منافع مردم. به همین دلیل در تصمیم گیری هایشان اصلا مردم و انتظارات مردم نقش دست چندم دارد و اصلا کسی آنها را جدی نمی گیرد.
 
دولت برای افزایش نرخ قیمت بنزین از منظر عدالت استدلال می کند که ما برای نرخ بنزین سوبسید می دهیم و قشر مرفه که دارای دو و سه دستگاه خودرو هست و بنزین بیشتری مصرف می کند از این سوبسید استفاده می کند. در مقابل اقشار کم تر برخوردار متضرر می شوند. در واقع بهتر است قیمت را آزاد کنیم که هرکسی هرچقدر می خواهد بنزین مصرف کند از جیب خودش بپردازد و ما آن سوبسید را به اقشار کمتر برخوردار بدهیم . این عینا و دقیقا تحلیلی است که رئیس دولت دهم 11 سال پیش مطرح کرد. ایشان دقیقا در دی ماه آن سال این مسأله را مطرح کرد که بعضی از خانوارها شش یا هفت خودرو دارند و بعضی ها هیچ خودرویی ندارند. سوال من این است که در این 11 سال گذشته دولت ها برای تأمین خدمات عمومی حمل و نقل چه کار کرده اند؟ هیچ امکان جدیدی به شهر و شهرها وارد نشده است.
تازه فقط کلانشهرها نیستند؛ مناطق پهناوری از کشور مثل استان های کرمان یا سیستان و بلوچستان هستند که در آنها بین مناطق شهری و روستایی مسافت ها بسیار طولانی است و حمل و نقل عمومی در آنها به شدت نازل است. اولا اینکه ما در کشور یک سرمایه گذاری عادلانه نکرده ایم و مناطق محروم ما از دسترسی به حمل و نقل عمومی محرومند. ثانیا هیچ گزینه ای برای مردم قرار نداده ایم. از افزایش قیمت حامل های انرژی در سال 88 قرار بود 30 درصد وارد توسعه حمل و نقل عمومی شود اما یک ریال از آن هم وارد نشد. علتش این است که دولت وقت با مساله یارانه ها به صورت یک پدیده ی برخورد کرد؛ سال 88 بود، دولت می خواست نوعی تلخ کامی آن ایام را با اعطای شیرینی یارانه به همه مردم ایران جبران کند و یک تصمیم ی گرفته شود. این تصمیم ی یک سمّ در اقتصاد کشور و در حلقوم فقرا بود.
حجم نقدینگی که به صورت یارانه نقدی به مردم پرداخت می شد فقط 42 هزار میلیارد تومان در سال بود. کاری ندارم که آیا پرداخت یارانه نقدی به 75 میلیون نفر درست یا غلط بود، اما این مبلغی که وارد اقتصاد کشور شد خود محرک تورم در کشور بود و این افزایش قیمت ها را به دنبال داشت. اولین قربانیان تورم گروه های پایین اجتماعی هستند. آنچه که از آن به عنوان هدفمندی یاد می شود هدفمندی نبود؛ هدفمندی یعنی تخصیص منابع به گروه های آسیب خورده. در حالی که شما به 75 میلیون نفر یارانه نقدی می پردازید و این خطا بسیار فاحش بود؛ هم فرصت های سرمایه گذاری را از جامعه گرفت و هم به نحوی شد که وزیر اقتصاد دولت یازدهم در روزهای پایانی این دولت گفت ما هر وقت آخر ماه می شود ماتم می گیریم که چگونه باید منابع یارانه ای نقدی را تأمین کنیم. ما داریم وارد یازدهمین سال پرداخت یارانه نقدی می شویم. مبالغ هنگفتی سالیانه به این منظور پرداخت شده است. اما چه اتفاقی افتاد؟ آیا این منجر به کاهش مصرف بنزین آنهایی که هفت خودرو داشتند شد؟ موجب بهبود وضعیت آنهایی شد که خودرو نداشتند؟ موجب بهبود دسترسی عموم مردم به خدمات حمل و نقل عمومی شد؟ هیچ یک از اینها اتفاق نیفتاد.
 
 شما با سوبسیدی که دولت برای بنزین می دهد، موافقید؟
بحث بر سر همین است که آیا دولت سوبسید پرداخت می کند؟ اگر شما ارز را 12 هزار تومان در نظر بگیرید، بله همینطور است. چه کسی گفته است که قیمت ارز باید 12 هزار تومان باشد؟ آنهایی که هندوانه، آنهایی که فولاد و کسانی که پتروشیمی صادر می کنند، آنها  هستند که تصمیماتشان در مجامع تصمیم گیری یعنی دولت و مجلس به تصویب می رسد. به همین دلیل ما می گوییم نظام تصمیم گیری ما دولت و حاکمیت در خدمت منافع مردم نیست. نظام تصمیم گیری فقط منافع گروه های خاصی را تامین می کند. به همین دلیل در همین 10-11 ساله شاهد رشد بی سابقه نابرابری ها بودیم؛ از یک سو می بینیم چه زندگی های پرتجمل اشرافی که به ندرت در بسیاری از کشورهای دنیا پیدا می شود در این کشور وجود دارد و در مقابل بخشی از شهر اصلا گویی متعلق به این جامعه نیست. همزمان گروهی برای اینکه زندگی شان را بگذرانند بچه فروشی می کنند و گروهی برای تامین قوت روزشان در صف فروش کلیه ایستاده اند؛ این در همین شهر است و نه جای دیگر. یعنی با فاصله هفت، هشت، 10 کیلومتر از هم این دو چهره هولناک نابرابری را در جامعه شاهد هستیم. اینها محصول همین تصمیماتی است که در دولت و مجلس اتخاذ شده است.
 
طی یکی دو سال گذشته کسانی مثل دکتر مسعود نیلی یا عباس ی که به اقتصاد آزاد اعتقاد دارند و شما از منتقدان آنها به حساب می آیید از دولت خارج شده اند. اما یکباره در همین دولت تی مبتنی

دولت ها بعد از جنگ تا کنون از دو ابزار برای تأمین کسری بودجه های خود استفاده کرده اند. یکی افزایش قیمت حامل های انرژی و دیگری افزایش قیمت ارز

بر اقتصاد آزاد اتخاذ می شود. جای سوال هست که آیا تگذاری های اقتصادی ما با هم همخوانی دارد؟ اگر بقیه تگذاری های ما مبتنی بر اقتصاد آزاد بودند باز هم به این نحوه تگذاری انتقاد وارد بود؟  
اولا نکته قابل توجهی که ما به خیلی از ت ها داریم این است که اولا رفت و آمد آدم ها خیلی مهم نیست. این ت ها هست که تغییر نکرده است. این ت ها بعد از جنگ در ایران ت هایی یکدست بوده، صرف نظر از اینکه چه دولتی سر کار بوده با شدت و قوت و نوساناتی کماکان ادامه داشته است.

شما ت های دولت آقای را با تگذاری های مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را یکسان می دانید؟
دقیقا؛ ادامه همان ت ها بوده است، ما هیچ تغییری در ت ها و جهت گیری ها نداریم. اینکه چه شعار می دهند مهم نیست. مهم این است که چه اتفاقی روی زمین می افتد و چه تصمیماتی در عمل اتخاذ می شود. یک عده ای می گویند ما کی می گوییم آزادسازی اقتصادی؟ ما می گوییم رقابت اقتصادی» اما رقابت شرط دارد. اولین آنها رقابت عادلانه است. ما نمی توانیم در شرایطی اقتصاد را به کسانی بسپاریم که یک عده نان شب ندارند بخورند و یک عده هم منابع بزرگی در اختیار دارند. در چنین شرایطی آنهایی که قدرت تصمیم گیری و  ثروت بزرگی دارند می توانند بقیه جامعه را استثمار کنند. ضمن آنکه کماکان ت های بخش عمومی و دولت در خدمت منافع آنهاست نه در خدمت منابع و منافع  عمومی. آنچه که در دو سال گذشته اتفاق افتاد فروش مبالغ هنگفتی از طلا و ذوب کردن آن و فروش آنها از طریق بانک های به اصطلاح خصوصی بود که منابع بزرگی از سپرده های مردم مفقود بود. و عملا با فروش سکه و افزایش قیمت سکه از یک میلیون و 500 هزار تومان تا پنج میلیون تومان و از جیب مردم این را تأمین کردند. از طرف دیگر قیمت ارز را بالا بردند و منابعی را در سال 96 از استان ها به بانک های خصوصی در داخل منتقل کردند. چون این ها منابع کافی هم نداشتند. اینها شروع کردند به خریدن ارز، سکه، زمین و مسکن. اینها محرکه های اصلی افزایش قیمت ارز بودند که دولت به دنبال آن قیمت ارز و سکه را افزایش داد و به تبع آن هم قیمت زمین و مسکن افزایش پیدا کرد.
خود دولت محرک اصلی اینها بود. دولت و مجلس برای جبران کسری بودجه های دولت و منابع مفقوده مردم نزد بانک های بخش خصوصی. منابع را از کجا تامین کردند؟ از جیب مردم. اما چون جنجال های بزرگی در این کشور در حوزه های ارز و بخش های دیگری مثل حامل های انرژی و. وجود دارد به فسادهای بزرگی که در حوزه بورس اتفاق می افتد کسی توجه نمی کند. اقداماتی که صورت گرفته نوعی راهزنی است. چگونه جیب مردم را تهی کرده اند؟
بدیهی و طبیعی است که این فشارها و کج کارکردی ها موجب نیتی عمومی شده است. بحثی که وجود دارد این است زمینه های نظم نهادی متناسب رشد اقتصادی وجود ندارد. در شرایطی که نیروی کارگری ما با خصوصی سازی بنگاه ها مثل هپکو، بسیاری از شرکت های صنعتی ما، نیروی کار کارگری ماه ها دستمزد خود را دریافت نمی کند، همزمان شاهد درآمدهای بی سابقه ای هستیم که به جیب بنگاه های خصولتی وارد می شود. سال گذشته فقط در اثر افزایش قیمت ارز و رانت ارزی 400 هزار میلیاردتومان وارد جیب بنگاه های صنعتی خصولتی مثل پتروشیمی ها و فولادی ها و معدنی ها شد. نظام مالیاتی ما کجاست که از درآمدهای اینها مالیات بگیرد. سود خالص عملیاتی فقط 20 شرکت خصولتی سال گذشته – که ما اسامی آنها را اعلام کرده ایم – 76 هزار میلیارد تومان بوده است. نظام مالیاتی ما کجاست؟ نظام مالیاتی ما در خدمت صاحبان همین سرمایه هاست که از این ها مالیات نمی گیرد اما از مردم و تولیدکننده صنعتی بخش خصوصی مالیات می گیرد.
طبیعی است که بخش خصوصی باید فعالیت خود را تعطیل کند و با افزایش قیمت ارز و  افزایش حامل های انرژی و افزایش مالیات هایی که اینگونه بر آنها وضع می شود اصلا قادر به ادامه حیات نیست. نظام بانکی ما در خدمت چه کسی است و چه نوع فعالیت هایی را تامین مالی می کند؟ دلالی، سفته بازی و سوداگری را. خرید و فروش زمین، مسکن، ارز و. را تامین مالی می کند؛ چون بازگشت اینها خیلی سریع است. اما فعالیت تولیدی را که اشتغال زا و مولد است و ارزش افزوده ایجاد می کند را تامین مالی نمی کند، به دلیل اینکه تمام علائم اقتصاد ما ضد تولید است. مادامی که مساله تولید کشور به رغم این همه شعار که علیه وابستگی نفت و درآمد طبیعی سرداده می شود حل نشود، اقتصاد ما کماکان یک اقتصاد بسیط و شدیدا وابسته به درآمدهای نفتی یعنی منابع طبیعی است. مادامی که این وضع قطع نشود و از صاحبان رانت های بزرگ به اندازه کافی مالیات گرفته نشود و این ها به سمت حمایت از تولید هدایت نشود، امکان بازسازی اقتصاد کشور وجود ندارد و ما هر روزی در این گردابی که برای خودمان فراهم کرده ایم بیشتر فرو می رویم.
 
بگذارید به نیتی هایی که در هفته گذشته اتفاق افتاد بپردازیم. اگر بخواهیم از زاویه نابرابری و با نگاه جامعه شناختی به ماجرا نگاه کنیم ارزیابی تان را از نیتی ها بفرمایید. بیشتر از چه قشری بودند و نوع مطالبات را چگونه ارزیابی می کنید؟
من مقدمتا عرض کردم که یکی از اتفاقاتی که افتاد فقیرتر شدن مردم به شدت در همین دو سال گذشته بود. قیمت کالاهایی که مردم مصرف می کنند سه تا پنج برابر شده است. دستمزدهایشان در خوشبینانه ترین وضعیت 35 تا 40 درصد افزایش پیدا کرده است. یعنی در مقابل 500 درصد افزایش قیمت نیازهای مردم درآمدهای آنها 40 درصد افزایش پیدا کرده است. طبیعی است که در چنین شرایطی نیتی گسترده است و این نکته ای نیست که کسی آن را کتمان کند. همه مسئولین حتی به این مساله معترفند. بحثی و پرسش و پاسخ نگفته ای که وجود دارد این است که چگونه مسئولین ی کشور مرتکب چنین خطاهای تی آشکار می شوند در حالی که در منطقه و کشورهای همجوار ما مثل لبنان و عراق ناآرامی ها و اعتراض های گسترده ای وجود دارد؟ حتی سرریز این نیتی ها را می بینیم که در بخش هایی از جامعه مثل استادیوم های ورزشی در تبریز و اهواز بروز پیدا می کند. معنای دیگرش آن است که آسیب هایی که ت های اقتصادی زده و جامعه را متشنج کرده فرصت را برای سوءاستفاده نیروهای ضدانقلاب فراهم کرده در چنین شرایطی مبادرت به افزایش قیمت بنزین یک خطای آشکار ی است.
 
این افزایش قیمت بنزین آیا بهانه بود یا اینکه علت اصلی اعتراضات بود؟ شما فرمودید که مردم فقیرتر شده بودند؛ آیا تنها علت اعتراضات و ناآرامی ها را افزایش قیمت بنزین می دانید؟ اگر دولت عقب نشینی می کرد چه اتفاقی می افتاد؟
به نظر من قطعا اگر دولت عقب نشینی می کرد این اتفاقات نمی افتاد؛ اگر روز شنبه این امکان فراهم می شد که یک نهاد حکومتی مثل مجلس -که متاسفانه با کندی حرکت می کرد - به جلوگیری از این ت غلط مبادرت می کرد، قطعا ما با این حجم از ناامنی ها مواجه نمی شدیم. طبیعی است که ما به ضدانقلاب و کسانی فرصت دادیم که روی این بستر ویروسی شده کشت کرده و از این ت غلط بتوانند به نفع خودشان بهره برداری کنند. به نظر من کسانی که واقعا چنین تصمیمی را در آن سطوح می گیرند از صلاحیت های ی کاملا برخوردار نیستند و باید پاسخ گو باشند.
 
وقتی شما می گویید اگر این طرح متوقف می شد ناآرامی ها ادامه پیدا نمی کرد، در فحوای کلام تان این مستتر هست که اقشاری که از نظر اقتصادی به آنها فشار می آید وارد خیابان ها شده اند. 
اصلی ترین محرک اینها بودند. ببینید! مناطقی که بیشترین اعتراضات به صورت آشکار و مخرب شکل گرفت مناطق محروم حاشیه شهر تهران و حاشیه های کلانشهر ها و مناطق محروم  کشور بودند. طبیعی است که ریشه اصلی نیتی ها اقتصادی بوده است. اما باید توجه داشته باشیم که سه دهه است که مردم صبر کرده اند؛ سه دهه است که ت های غلط دولت ها بر هم انباشته شده و مردم را فقیر و فقیرتر کرده است. در واقع این واکنش فقط به این اتفاق آخر نیست، بلکه انباشت فشارهای گذشته است که امروز بسیاری از مردم را از داشتن گزینه های دیگر برای حق حیات عملا محروم کرده است. ضمن آنکه چشم اندازی هم در مقابل به خصوص جوانان بیکار نسبت به آینده شان وجود ندارد. ما همه برای اینکه فرصت های اشتغال در جامعه فراهم شود هزینه ها را پرداخت کردیم. اما اینها اتفاق نیفتاد. تمام وعده هایی که تگذاران نئولیبرال در سه دهه گذشته به مردم وعده داده اند این است که صبر کنید به زودی درست می شود. اما صبر مردم آستانه ای دارد. سه دهه است که مردم قربانی ت های غلط  نئولیبرالی در کشور هستند و امروز ثمره آنهاست که به این شکل بحران اقتصادی اجتماعی خودش را نشان می دهد. به نظر من این باید درس بسیار بزرگی باشد
حاصل اقداماتی که در طی این سه دهه گذشته به خطا مرتکب شده ایم شکل گیری یک طبقه ابرثروتمند داخل قدرت است که از هیچ به این ثروت های افسانه ای رسیده اند. از آن طرف جامعه بسیار بزرگی از جمعیت حتی طبقه متوسط زندگی خودش را از دست داده و به خیل طبقات پایین جامعه سقوط کرده اند. امروز برای طبقات پایین جامعه گزینه دیگری به جز این نوع اعتراض باقی نگذاشته ایم. امروز به نظر من ما باید در مورد بسیاری از تصمیماتی که در سه دهه گذشته اعتراض کرده ایم تجدید نظر کنیم؛ از جمله آنها اصل 44 قانون اساسی است که به اسم خصوصی سازی»، منابع مهم کشور مثل معادن را به دوستان، رفقا و نزدیکان تخصیص داده ایم. در حالی که این معادن باید در خدمت تولید کشور و درآمدهای عمومی مردم باشد نه اینکه در جیب یک گروه های خاصی از اصحاب قدرت وارد شود. یا اینکه ت های بانک های خصوصی را ایجاد کردیم؛ در حالی که امکان نظارت توسط بانک مرکزی بر این ها را نداشته ایم. این ها منابع بزرگی از مردم را چپاول کرده اند و این بحران را رقم زده اند. نه اینکه به صاحبان نفوذ و قدرت معافیت های مالیاتی اختصاص بدهیم که از پرداخت مالیات امتناع کنند و این امکان را بدهیم که منابع ارزی کشور را صادر کنند و ارز آن را باز نگردانند.
وزیر اقتصاد همین یک ماه پیش اعلام کرد که از 45 میلیارد دلار صادراتی که در کشور صورت گرفته است فقط 45 درصد آن وارد شده است و مابقی آن را وارد نکرده اند. چه کسانی هستند که این ها را وارد نمی کنند و چطور می توانند از این سوءاستفاده به نفع منافع شخصی و به زیان منافع ملی استفاده کنند و نظام تصمیم گیری ما دستگاه قضایی، نظام امنیتی نسبت به اینها کاملا خنثی عمل می کند. چرا باید اینطور باشد؟ طبیعی است که این نیتی ها به اشکال دیگری خودش را بروز می دهد. به نظر من الان فرصت آن است که ما یک بازبینی عمیق و همه جانبه کنیم– نه از جانب نهادهای حکومتی بلکه از جانب نهادهای مستقل که توسط مجلس و یا نهادهای حاکمیتی تعیین شوند. آنها به بررسی همه جانبه ت های سه دهه گذشته و پیامدهای آن بپردازند و یک گزارش جامع به نظام تصمیم گیری و مردم ارائه کنند. طبیعی است که در این راه باید بسیاری از این منابعی که متعلق به عموم مردم بوده به بیت المال بازگردد. بسیاری از این معادن باید به کسانی که به رایگان اعطا شده به منابع عمومی بازگردد.
نکته دیگری که باید به این اضافه و بر آن تاکید کنم، نظام مالیاتی است. نظام بانکی ما باید  از این آلودگی هایی که وجود دارد پیراسته شود. بنابراین تعداد بسیار زیادی از بانک های خصوصی و نظامی باید در هم ادغام شود. بانک های خصوصی باید تعدادش به شدت تقلیل پیدا کند تا فرصت نظارت واقعی بانک مرکزی بر عملکرد بانک ها فراهم شود. بانک ها باید متعهد به تامین منافع ملی باشند. بانک یک بنگاه بخش خصوصی نیست که هدفش حداکثر کردن سود باشد. هدف بانک ها باید حداکثر کردن تامین منابع بخش تولید از طریق بسیج منابع خرد مردم و هدایت آنها به سمت تولید باشد. نظام مالیاتی ما باید از صاحبان سرمایه های بادآورده مالیات های متناسب بگیرد و این منابع را به سمت تولید هدایت کند تا زمینه هایی برای ایجاد اشتغال و رفع بیکاری که اصلی ترین محرک همین بحران کنونی که جوانان ناامید از دسترسی به آینده و داشتن یک شغل پایدار است فراهم شود. بسیاری از دوستان ما بارها و بارها این تذکر را اعلام کرده اند که این مهمترین تهدید برای ثبات اجتماعی و ی جامعه بیکاری گسترده نسل جوان است. این کار فقط از طریق اصلاح نظام مالیاتی، بانکی و نظام تگذاری کشور امکان پذیر است.


دو روز دیگر بیشتر به پایان مهلت قانونی ثبت نام کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی نمانده و از دیروز تا همین لحظه که این مطالب را می نویسم، درگیر مباحث ثبت نام یا عدم ثبت نام هستم! و کبری صغرای دوستان برای مجاب کردن . فایده ای نداشته . چراکه عالم نمایندگی را بسیار پیچیده و سخت می بینم که به قول دوستی، راه رستگاری را اگر بطور کلی مسدود نکند، بسیار سخت و دست نیافتنی خواهد کرد!!

مدل ت ورزی در ایران از دهه 1360 شمسی تا کنون بطور کاملا محسوس رنگ عوض کرده و ت و ت ورزی در ایران، روز به روز از روزهای روشن انقلابی خود فاصله گرفته است. چندین سال است که روی این موضوع تمرکز کرده ام و دغدغه داشته ام بطوریکه در کتابپاتولوژی #توسعه» و نیز در کتابآناتومی# توسعه» بوضوح به این مسئله پرداخته شده است اما یادداشت دکتر مصباح الهدی باقری در رومه مشرق را در این خصوص، پسندیدم و توجه دوستان عزیز و گرامی (بویژه آنان که اصرار به کاندیداتوری بنده در این دوره را دارند) را به خواندن این یادداشت، جلب میکنم:

اکنون بعد از گذشت چهل سال از انقلاب، و پشت‌سر گذاشتن ده مجلس، می‌توان گفت هر کدام از این مجلس»ها از دو حیث از مردم بودن» و برای مردم بودن» برای خود روایت و داستانی مجزّا دارند و به همین نسبت در اذهان، تصویر و ادراک متفاوتی را ساخته‌اند. از آنجا که تصویر، برساخته‌ای کاملاً فردی است، در این مقاله تصویرهای برداشتی پژوهشگر که بعضاً ناشی از یک اتفاق برجسته یا برآیندی از وقایع و اقدامات است، در مورد مجلس‌های اول تا دهم روایت شده است. تنوع و گونه‌گونی این تصاویر می‌تواند معیاری برای تشخیص مجلس طراز انقلاب اسلامی» مبتنی بر دو ویژگی موردنظر امامرحمة‌الله‌علیه یعنی عصاره فضائل ملت» و در رأس امور» باشد.

وقتی به امام رحمة‌الله‌علیه و اقدامات ایشان برای تثبیت حکومت بعد از انقلاب اسلامی نگاه می‌کنیم، چیزی بسیار متمایزتر از آنچه در تمام انقلاب‌های جهان اتفاق افتاده و می‌افتد را می‌بینیم. از جمله مهم‌ترین این اتفاقات برگزاری پنج انتخابات در سال اول پیروزی انقلاب اسلامی بود. در حقیقت نفْس انتخابات خود مایه برخی اختلافات و بروز تفاوت رویکردها می‌شود و این موضوع بعد از وقوع یک انقلاب که خود همراه با به‌هم ریختگی در نظامات مختلف اداره حکومت است، نوعی تنش مضاعف را موجب و بعضاً تشنج‌آفرین می‌شود، اما امام با استفاده از عنصر مردمی‌بودن انقلاب، نهایت بهره را می‌برد و با به میدان کشیدن مردم به انتخاب آنها اعتنا می‌کند و اعتبار می‌بخشد. لذا بنای انقلاب را بر خواست مردم می‌گذارد و از درون همان انتخابات‌ها، به نوع حکومت، تدوین قانون اساسی، قوه قانون‌گذاری و قوه اجرایی می‌رسد.

شاید برای همه انقلاب‌ها، این موضوع بسیار تازگی داشته باشد که تمام مردم بدون هیچ تبعیض و تغییری، به انتخاب حکومت مورد نظرشان می‌آیند و کمتر از ۵۰ روز بعد از پیروزی انقلاب ، جمهوری اسلامی» را به‌عنوان نوع حکومت مطلوب‌ خود انتخاب می‌کنند.

در بین انتخاب‌های مردم، انتخابات مجلس شورای اسلامی، جنسی مردمی‌تر و برخاسته از درون توده‌های مردم برای اثرگذاری در سطح ملی و حضور در قوه مقننه دارد. شاید انتخابات شوراها هم این خصوصیت مردمی» را داشته باشد، لیکن اثرگذاری آن محلّی است ولی در انتخابات مجلس، اثرگذاری ملی و کلان است و در حقیقت نمایندگان، آحاد مردم حوزه انتخابیه خود را برای حضور در سطحی از تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌های کلان، نمایندگی می‌کنند.

ضمناً از همین حیث است که امام مجلس را عصاره فضائل ملت» و در رأس امور» دانستند. یعنی هر چقدر جنبه از مردم بودن» و برای مردم بودن» بیشتر باشد، این مجلس دغدغه‌هایی درست و دقیق را نشانه می‌گیرد و هر چقدر از این دو حیث فاصله بگیرد، بیشتر ابزاری است برای خواست‌های ویژه‌گرایان و دوری از خواست و خواه مردم.

اکنون بعد از گذشت چهل سال از انقلاب، ده مجلس را پشت سر گذاشته‌ایم و در آستانه انتخاب یازدهمین مجلس هستیم. هر کدام از این مجلس»ها برای خود روایت و داستانی مجزا دارند و به همین نسبت در اذهان، تصویر و ادراک متفاوتی را ساخته‌اند. از آنجا که تصاویر برساخته‌ای کاملاً فردی است، در این یادداشت تصویرهای برداشتی پژوهشگر این سطور که بعضاً ناشی از یک اتفاق برجسته یا برآیندی از وقایع و اقدامات است را بیان می‌نمایم:

 

مجلس اول؛ شور انقلابی

بعد از برگزاری چهار انتخابات همه‌پرسی نظام حکومتی، خبرگان بررسی قانون اساسی، همه‌پرسی تأیید قانون اساسی، و دوره اول ریاست جمهوری»، در ۲۴ اسفند ماه ۵۸، اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی برگزار می‌شود. شاید اگر زمینه‌های قانونی انتخابات مجلس فراهم بود، این انتخابات، حتی زودتر از اینها برگزار می‌شد. به هر صورت، بعد از برگزاری مرحله دوم انتخابات، ۲۷۰ نماینده مردم در روز هفتم خرداد ۵۹ اولین مجلسِ بعد از انقلاب را تشکیل دادند و این روز (۷خرداد) مبدأ تشکیل مجالس مختلف در جمهوری اسلامی شد.

در این مجلس نمایندگان طیف‌های مختلف ی، رأی آوردند ولی با این همه حزب جمهوری اسلامی، اکثریت را در مجلس دارا بود. فلذا هاشمی رفسنجانی، رئیس و آقایان پرورش، خوئینی‌ها، عسکراولادی، یزدی و سیدمحمد ‌ای که همگی از حزب جمهوری اسلامی بودند، نایب رئیس شدند.

مهم‌ترین اقدامات که در این مجلس یا در دوره این مجلس اتفاق افتاد:

تشکیل کمیسیون تعیین تکلیف گروگان‌های آمریکایی
انتخاب شهید رجایی به‌عنوان نخست‌وزیر
طرح بررسی کفایت ی رئیس‌جمهور
انتخاب میرحسین به‌عنوان نخست‌وزیر
تصویب نخستین بودجه سالانه که مبنای بودجه‌نویسی پس از انقلاب شد (زمستان ۶۰ برای سال ۶۱)
وقوع تورم سی‌درصدی در زمستان ۶۱

از بین این حوادث، تصویر طرح بررسی عدم کفایت ی بنی‌صدر، ضریب بالایی می‌گیرد. در حین بررسی طرح، معین‌فر بعد از انصراف سحابی -که هر دو از طیف نهضت آزادی بودند – به‌عنوان مخالف طرح صحبت کرد. سپس ولایتی، خلخالی، خوئینی‌ها، ‌ای و دیالمه به‌عنوان موافقان طرح به ایراد دلایل خود پرداختند که در این بین سخنان آیت‌الله ‌ای، رنگ و بوی دیگری داشت که آغاز آن با آیه‌ای از قرآن این‌گونه آغاز شد: اگر منافقان در کنار شما بمانند و به جهاد با دشمن بیایند، جز بر سستی و ناتوانی شما نخواهند افزود و در میان صفوف شما تفرقه و تشتت خواهند افکند.» و سپس ادامه دادند: در این لحظات حساس که یکی از سرنوشت‌سازترین صفحات تاریخ ایران رقم زده می‌شود، از خدا می‌خواهم که مرا به آنچه رضای اوست هدایت کند و از طغیان زبان و دل و غلبه‌ی هوی و هوس نگه دارد و اکنون که پس از یک سکوت و بردباری طولانی و دردناک، فرصت و تکلیف گفتن و افشا کردن داده است نیز، مانند گذشته ما را مدد رساند و یاری کند .»

و این‌گونه به پایان بردند: بنی‌صدر پس از آن‌که انتخاب شد، از او دفاع کردیم. اینجانب در نمازجمعه بارها و بارها از او حمایت کردم و مردم را به حمایت از او دعوت کردم و علی‌رغم آن همه فشار تبلیغاتی نسبت به جریان خط امام، عکس‌العمل نشان ندادم. اما جان کلام این‌جاست که وقتی وجود او با استفاده از انواع روش‌های تخریبی برای همین جمهوری به‌صورت آفتی بی‌علاج در می‌آید، و او در مقام ریاست جمهوری بزرگترین مدعی جمهوری اسلامی و تحقیرکننده آن به بلندگوی مخالفان می‌شود، آیا باز هم حمایت از او به معنای حمایت از جمهوری اسلامی است؟». سپس شهید دیالمه به ایراد نطق پرداخت و بعد از سخنان وی، رأی‌گیری انجام شد و از ۱۹۰ نماینده، ۱۷۷ نفر به عدم کفایت ی بنی‌صدر، دوازده نفر ممتنع و یک نفر مخالف رأی دادند.

این برکناری، سرآغازی بر جریان ترورهای کور منافقین نسبت به توده مردم انقلابی، حزب‌اللهی و مستضعف بود.

 

مجلس دوم؛ شکاف نیروهای متّحد انقلاب در مجلس

با خروج حزب توده و سازمان مجاهدین از عرصه ی جمهوری اسلامی، انتخابات مجلس دوم محلّ رقابت حزب جمهوری اسلامی و نیروهای خط امام شد. مسلماً مهم‌ترین واقعه مجلس دوم، چالش انتخاب میرحسین به‌عنوان نخست‌وزیر در چهارساله دوم دولت آیت‌الله ‌ای بود. آیت‌الله ‌ای در دوره تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری ضمن نقد عملکرد دولت اول در تصدّی‌گری دولت در همه امور، اظهار داشتند: در هر کاری که مسئولیت آن صد در صد دولتی بوده، ضرر کرده‌ایم؛ در زمینه واردات و  بازرگانی و صنایع، دخالت دولت باعث ضرر شده است؛ زیرا نیروی کارآمد مردم و سرمایه مردم را از دست داده‌ایم و پرسنل دولت زیاد شده است و سلایق و انگیزه‌های شخصی را که عامل افزایش ثروت است، از بین برده‌ایم. راه مستقیم، بینابینی است: اقتصاد مردمی با نظارت دولت». پس از برگزاری انتخابات، میرحسین به انتقادات پاسخ داد و به این ترتیب اختلاف‌نظر بین رئیس جمهور و نخست‌وزیر علنی شد.با خروج حزب توده و سازمان مجاهدین از عرصه ی جمهوری اسلامی، انتخابات مجلس دوم محلّ رقابت حزب جمهوری اسلامی و نیروهای خط امام شد. مسلماً مهم‌ترین واقعه مجلس دوم، چالش انتخاب میرحسین به‌عنوان نخست‌وزیر در چهارساله دوم دولت آیت‌الله ‌ای بود. آیت‌الله ‌ای در دوره تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری ضمن نقد عملکرد دولت اول در تصدّی‌گری دولت در همه امور، اظهار داشتند: در هر کاری که مسئولیت آن صد در صد دولتی بوده، ضرر کرده‌ایم؛ در زمینه واردات و  بازرگانی و صنایع، دخالت دولت باعث ضرر شده است؛ زیرا نیروی کارآمد مردم و سرمایه مردم را از دست داده‌ایم و پرسنل دولت زیاد شده است و سلایق و انگیزه‌های شخصی را که عامل افزایش ثروت است، از بین برده‌ایم. راه مستقیم، بینابینی است: اقتصاد مردمی با نظارت دولت». پس از برگزاری انتخابات، میرحسین به انتقادات پاسخ داد و به این ترتیب اختلاف‌نظر بین رئیس جمهور و نخست‌وزیر علنی شد.

گویا قبل از انتخابات که آیت‌الله ‌ای تمایلی به حضور مجدد در عرصه ریاست جمهوری را نداشتند، با صحبت‌هایی قانع می‌شوند و حضرت امام رحمة‌الله‌علیه نیز با تغییر نخست‌وزیر که مدّنظر ایشان بوده، موافقت ضمنی می‌نمایند ولی بعداً به واسطه گزارش فرماندهان جنگ و شرایط میدانی آن و مشکلات نظام، امام تغییر نخست‌وزیر را جایز نمی‌دانند؛ لذا آیت‌الله ‌ای، میرحسین را به‌عنوان نخست‌وزیر به مجلس معرفی می‌کنند. صحنه نامه‌نگاری آیت‌الله ‌ای و امام جالب است: اگر حضرتعالی تشخیص می‌دهید که مهندس را معرفی کنم، حکم کنید، شما رهبر هستید. شما روز قیامت جواب دارید ولی من جواب ندارم کسی را که مصلحت نمی‌دانم، نخست‌وزیر بکنم، مگر اینکه حکم ولی فقیه بالای سر او باشد . امام در جواب فرمودند: من حکم نمی‌کنم. من حرف خودم را می‌زنم .» و البته زعمای امر از این تعبیر امام، حکم» فهمیدند و برای آیت‌الله ‌ای اتمام حجّت» شد.

با اعلام امام و البته این جمله آخر که در حال حاضر تغییر نخست‌وزیر را صلاح نمی‌دانم ولی حق انتخاب با رئیس‌جمهور و مجلس شورای اسلامی است . »، جوّ غالب مجلس به‌نفع میرحسین تغییر کرد و جای اکثریت و اقلیت عوض شد. نهایتاً از مجموع ۲۶۱ رأی، ۱۶۲ رأی موافق و ۹۹ رأی مخالف او بودند . این مخالفت که با تعبیرهای تندی از سوی رقیب مواجه شد، سرآغازی بر شکاف نیروهای متّحد انقلاب در مجلس دوم بود که آثار خود را در مجلس بعدی و جریان عمومی ت کشور نشان داد.

 

مجلس سوم؛ اقتضائات و مصالح

حالا با دو خط شدن جریان انقلاب، عده‌ای تبدیل به راست سنّتی با محوریت جامعه ت مبارز و جمعیت مؤتلفه اسلامی و عده‌ای تبدیل به چپ سنّتی با محوریت جریان انقلابی ت با اسم مجمع ون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شدند. با توجه به فضای ی کشور و البته ورود دو گزاره اسلام ناب و اسلام آمریکایی به ادبیات انقلابی‌گری توسط امام و متهم شدن برخی جریانات به‌عنوان سمپات اسلام آمریکایی، نتیجه انتخابات مجلس سوم به‌نفع جریان چپ رقم خورد. در چهار سال حیات این مجلس اتفاق‌های بزرگی در حیات جمهوری اسلامی واقع شد که مهم‌ترین آنها عبارت بود از:

ارتحال حضرت امام(ره)
پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و وقوع آتش‌بس در جنگ ایران و عراق
استعفای جنجال‌برانگیز میرحسین
عزل پر سروصدای آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری
تصویب نخستین برنامه ۵ ساله بعد از انقلاب

اما تصویری که بیشتر خود را از مجلس سوم نشان می‌دهد، نظر شورای نگهبان مربوط به مخدوش بودن انتخابات در تهران و نهایتاً نظر حضرت امام با توجه به اقتضائات بر تأیید آن است که نهایتاً منجر به استعفای آیت‌الله صافی از عضویت در شورای نگهبان می‌شود. در واقع، دو نقش پررنگ اقتضائات معاصر و مصالح نظام، فائق بر همه متغیرهای دیگر می‌شود و امام با اشراف کامل به مصالح، بر تأیید انتخابات صحه می‌گذارند. در اینجا تصویری از انفاذ نظر و حکم ولیّ امر در تعارض با دیدگاه سایر مراجع و فقها رخ‌نمایی می‌کند.

 

مجلس چهارم؛ فراتر از قانون

اولین انتخابات مجلس بعد از رحلت امام و همراه با اجرای قانون نظارت استصوابی شورای نگهبان برگزار شد. در مجلس، کلیه نامزدهای فهرست چپ و موسوم به خطّ امامی شامل مجمع ون و خانه کارگر از جمله مهدی - که به‌عنوان رئیس مجلس سوم (بعد از ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی) پا به عرصه رقابت گذارده بود - رأی نیاوردند.

این مجلس مقارن با سال آخر دولت اول و سه سال اول دولت دوم هاشمی شد. در این مجلس، سید محمد خاتمی از وزارت ارشاد استعفا داد و عبدالله نوری و مصطفی معین برای دور دوم تصدّی وزارت کشور و وزارت علوم توسط هاشمی رفسنجانی به مجلس معرفی نشدند.

اما مهم‌ترین تصویر از مجلس چهارم آنجا بود که مجلس در جلسه رأی‌گیری کابینه دوم هاشمی رفسنجانی به مرحوم محسن نوربخش به‌عنوان وزیر اقتصاد و مغز متفکّر دولت سازندگی رأی اعتماد نداد. اما این اقدام مجلس، با واکنش تند رئیس دولت روبه‌رو شد و در یک اقدام فراقانونی»، معاونت اقتصادی رئیس جمهور با تصدی‌گری مرحوم نوربخش، از درون ماشین رئیس دولت، ساختار پیدا کرد. جالب اینکه مجلس هیچ ابزاری برای مقابله با این رفتار فراقانونی نداشت و هاج و واج و بی‌سلاح فقط نظاره می‌کرد.

 

مجلس پنجم؛ ت از پنجره ای دیگر

با شکل‌گیری حزب دولت‌ساخته کارگزاران سازندگی، انشعاب جدیدی در جریان راست اتفاق افتاد که البته بعداً میل به جریان فکری لیبرال، خاصه در حوزه اقتصادی داشت و نهایتاً اندیشه ی‌شان هم، همان رنگ را گرفت. این حزب برای اولین‌بار در انتخابات مجلس پنجم حضور داشت و توانست سهم قابل توجهی از کرسی‌های مجلس را به دست آورد. در این مجلس اتفاقات مهم زیر رقم خورد:

رأی نمایندگان به همه وزیران پیشنهادی خاتمی که تا آن‌زمان بی‌سابقه بود.
عدم رأی مجلس به استیضاح عطاءالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی
نامه ۱۵۰نماینده به رهبری برای توقف محاکمه کرباسچی شهردار تهران (و البته عدم پذیرش رهبری)
طرح قانون مطبوعات و وقوع حادثه ۱۸ تیر
رأی به طرح استیضاح عبدالله نوری از وزارت کشور

آنچه که به‌عنوان مهم‌ترین تصویر از مجلس پنجم به‌جای مانده است، جلسه استیضاح عطاءالله مهاجرانی» است. مهاجرانی پیشتر در جلسه رأی اعتماد خود در آغاز کابینه برای وزارت ارشاد، از جادوی کلمه و بیان و روایت خود بهره برده بود و با اینکه پیوست‌های زیادی برای رأی نیاوردن از جمله طرح پیشنهاد مذاکره مستقیم با آمریکا در سال ۶۹ را در رزومه داشت، توانست ناپلئونی رأی اعتماد مجلس را برای تصدی وزارت ارشاد بگیرد، اما ۲۰ ماه بعد، در خصوص عملکردش، مورد استیضاح نمایندگان قرار گرفت. با اینکه مجلس پنجم با اکثریت اصولگرایان شکل گرفته بود، اما این‌بار مهاجرانی توانست علیرغم انتقادات صریح، با تنها ۹ رأی کمتر از رأی ابتدای دوره به تصدی وزارت ارشاد ادامه دهد. شگرد مهاجرانی نشان داد چگونه می‌توان همه معضلات آشکار را در پناه نرمش و چربش کلام راوی بر مدار خودخواسته مهار کرد. او خیلی زود این تردستی را در کتاب استیضاح» خود رونمایی نمود. این در حالی است که عبدالله نوری وزیر کشور که با همین وضعیت ناپلئونی وارد کابینه شده بود، در مهار استیضاح ناکام ماند و جای خود را به لاری داد.

 

مجلس ششم؛ در فضیلت رذیلت

با قدرت گرفتن دولت اصلاحات، جبهه مشارکت ایران اسلامی به‌عنوان حزب حامی دولت، برای انتخابات مجلس ششم با به‌کار گرفتن همه امکانات و البته فضای روانی طبیعی حاصل از صدارت و تصدّی دولت حاضر، توانست اکثریت مجلس را به‌دست بگیرد. این مجلس پر حادثه‌ترین مجلس بعد از انقلاب بود که برخی از مهم‌ترین وقایع آن عبارت است از:

حکم حکومتی رهبری درباره قانون مطبوعات
تصویب لوایح دوقلوی رئیس‌جمهور وقت و البته رد آن توسط شورای نگهبان و عدم ارجاع آن به مجمع توسط رئیس‌جمهور
دستگیری لقمانیان نماینده همدان و قهر
نامه ۱۳۵ نماینده به رهبری برای نوشیدن جام زهر
موضوع شهرام جزایری و دریافت پول از وی توسط ۱۰۰ نماینده مجلس از جمله
ردّ صلاحیت و تحصّن نمایندگان اصلاح‌طلب
استعفای بهزاد نبوی

شاید مهم‌ترین تصویر از مجلس ششم، مربوط به دی ماه ۸۲ است که شورای نگهبان تعداد معتنابهی از نمایندگان مجلس ششم را برای نامزدی مجلس هفتم ردّ صلاحیت کرد. بنابراین، آنها با تحصّن در مجلس تلاش کردند که آحاد جامعه را نیز با خود همراه کنند و نوعی آبستراکسیون را رقم زدند و خیلی زود از خاتمی و هم عبور کردند و توصیه‌های آنها را نادیده و ناشنیده گرفتند. طوری‌که وقتی به گوش ندادن آنها نزد خاتمی شکایت می‌کند، می‌شنود: هرچه من (خاتمی) به آنها می‌گویم به حرف‌های من نیز گوش نمی‌کنند.» تلاش این جمعیت متحصّن برای ایجاد تنش در جامعه، با بی‌تفاوتی مواجه شده و حتی با کنایه برخی دیگر از دوستان‌شان همراه می‌شود: از جمعیتی که در حمایت از شما در خیابان جمع شده به‌سختی عبور کردیم!!»

نهایتاً یک عکس در رومه شرق، برای گروه متحصّنین گاف و البته هزینه بزرگی به همراه می‌آورد. متحصّنین برای تغییر ذائقه، تکنیک‌های مختلفی را آزمایش کردند که یکی از آنها روزه ی بود اما تصویری که از محسن میردامادی، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم، در صفحه اول رومه شرق کار شد در حالی بود که روی میز مقابل او، غذاها و نوشیدنی‌های زیادی که هم رنگارنگ و تجملی بود و هم برای چند نفر کفایت می‌کرد، چیده شده بود!! حضور نزدیکان جریان منتظری، نهضت آزادی، شیرین عبادی و . در تحصّن و حمایت آشکار از ایشان نیز، تأثیری بر ملتهب کردن فضای جامعه نداشت؛ فلذا بعد از مدتی تحصّن به هم خورد و انتخابات مجلس هفتم برگزار شد. رهبری نیز هم در خطبه‌های نماز جمعه بهمن ۸۲ و هم در پاسخ به نامه‌های خاتمی و ، بر برگزاری انتخابات در زمان مقرّر تأکید کردند و اشاره داشتند که اجازه نمی‌دهند حتی یک روز انتخابات به تأخیر بیافتد. نهایتاً مطابق برنامه‌ریزی انجام‌شده، انتخابات مجلس هفتم در روز اول اسفند ماه ۸۲ برگزار گردید و مجلس هفتم مثل همه مجلس‌ها در روز هفتم خرداد سال بعد افتتاح گردید.

 

مجلس هفتم؛ اقتصاد بدون الفبا

با همه التهابات که در سال آخر مجلس ششم اتفاق افتاد، مجلس هفتم با اکثریت نیروهای اصولگرا تشکیل شد. این مجلس در سال آخر دولت خاتمی و سه سال از دولت اول ‌نژاد تشکیل شد. برخی اتفاقات در این مجلس عبارت‌اند از :

رئیس مجلس شدن یک غیر برای اولین بار در مجالس بعد از انقلاب (حداد عادل)
تصویب قانون تثبیت قیمت حامل‌های انرژی و برخی کالاهای اساسی
تصویب اختصاص یک میلیارد دلار از صندوق ذخیره به گازکشی روستاها و عدم اجرای آن توسط ‌نژاد
تعارض با دولت بر سر اجرای قانون تغییر ساعت
ابلاغ قانون مصوب مجلس توسط رئیس‌ مجلس (به‌جای رئیس جمهور) برای اولین بار

اما مهم‌ترین تصویر این مجلس تصویب قانون قیمت حامل‌های انرژی» بود که با میان‌داری احمد توکلی و الیاس نادران حاصل آمد و آنها تلاش داشتند تا با افزایش قیمت‌ها که در آغاز هر سال با تغییر قیمت سوخت حادث می‌شد، مقابله کنند. از این جهت که دستکاری در قیمت‌ها بدون تعبیه راهکاری اقتصادی، قطعاً ایجاد روزنه برای رانت می‌کرد. الیاس نادران سه سال بعد از این مصوبه گفت: زمانی که قیمت واقعی کالایی ۵۰۰ تومان است، اما ما آن را یک‌پنجم قیمت به‌دست مصرف‌کننده می‌رسانیم و بعد انتظار داریم با توصیه‌ای اخلاقی، مصرف کنترل شود، این ت شکست می‌خورد و باید از کنترل‌های واقعی و ت‌های قیمتی برای کنترل مصرف استفاده کرد». احمد توکلی هم که زمانی افزایش قیمت بنزین به ۳۰۰ تومان را فاجعه‌ای اقتصادی و اجتماعی» می‌دانست در پایان سال ۸۶، بر ضرورت استفاده از ت‌های قیمتی برای کاهش مصرف بنزین در کشور تأکید می‌کند و از دولت می‌خواهد به فکر عرضه بنزین با قیمت واقعی باشد.

 

مجلس هشتم؛ بی مایه فطیر است

با بروز اختلاف بین اصولگرایان در حمایت از دولت ‌نژاد، مجلس هشتم محل رقابت درون جبهه‌ای آنها شد و بدین ترتیب ریاست مجلس هم به علی لاریجانی رسید. در واقع، همدلی مجلس هفتم با بعضی کنش‌ها و واکنش‌های عجیب دولت نهم به افتراق رسید و کسانی مثل محمدرضا باهنر، علی مطهری، عماد افروغ و . که روزی حامی درجه یک دولت ‌نژاد بودند به منتقد سرسخت آن تبدیل شدند و البته طیفی از این مخالفت در درون اصولگرایان در مجلس هشتم تشکیل شد. این افتراق بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم و برپا شدن فتنه، عمیق‌تر و پیچیده‌تر شد. مهم‌ترین وقایع این دوره مجلس عبارت است از:

رأی به استیضاح کردان به‌عنوان وزیر کشور
قانون اخراج سفیر انگلیس
تصویب قانون هدفمندی یارانه‌ها
جریان فتنه و بازتاب‌های آن در مجلس و مواضع نمایندگان

مهم‌ترین تصویر مجلس هشتم، دوره سه‌ماهه وزارت کشور علی کردان است. وی در دولت نهم ابتدا مسئول سازمان فنی و حرفه‌ای و سپس قائم‌مقام وزیر نفت بود. ‌نژاد در اردیبهشت ۸۷ با برکناری مصطفی پورمحمدی از وزارت کشور، علی کردان را به‌عنوان وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی کرد. مجلس نیز در مرداد ۸۷ با ۱۶۹ رأی موافق از مجموع ۲۷۱ رأی، به کردان اعتماد کرد. اما ادعای کردان مبنی بر اخذ مدرک دکترای افتخاری حقوق اساسی از دانشگاه آکسفورد و تعقیب این موضوع از طرف علی مطهری و برخی از نمایندگان از اداره صدور مدرک دانشگاه آکسفورد معلوم شد که وی، نه تنها مدرک دکتری افتخاری، بلکه هیچ مدرکی دریافت نکرده است. این جنجال، سه ماه طول کشید و نهایتاً در ۱۳ آبان ۸۷، مجلس با ۱۸۸ رأی، موافقت خود را با استیضاح کردان اعلام نمود. در این روز برای اولین بار رئیس دولت در جلسه استیضاح یکی از وزرایش حضور نیافت. با اینکه کردان به‌عنوان نمادی از مدیران مدرکی با مؤاخذه شدید مجلس و البته درون جامعه مواجه شد ولی همچنان طیف قابل اعتنایی از این مدیران با مدارک مشکل‌دار مشغول فعالیت‌اند.

 

مجلس نهم؛ خواستن توانستن است در ۲۰ دقیقه

این مجلس مقارن با سال آخر دولت ‌نژاد و سال‌های اول دولت تشکیل شد و بعد از مجلس ششم یکی از مجالس پر سر و صدای جمهوری اسلامی بود. مهم‌ترین وقایع این مجلس عبارت‌اند از:

یکشنبه سیاه در جریان استیضاح شیخ‌الاسلام وزیر کار
رأی بالای بی‌سابقه مجلس به وزیران دولت (۸ وزیر بالای ۹۰% رأی آوردند)
استیضاح فرجی دانا، وزیر علوم
ماجرای کمیسیون برجام
رأی ۲۰ دقیقه‌ای به برجام

هم مورد اول و هم مورد پنجم تصویرهای ساخته‌شده پررنگی از مجلس نهم به نمایش می‌گذارند، اما به جهت اهمیت، رأی ۲۰ دقیقه‌ای مجلس برای تصویب برجام، یک عکس منحصر به فرد در تمام مجالس بعد از انقلاب است.

معروف است که می‌گویند در بعضی بازی‌ها، نتایج بازی بیرون زمین تعیین می‌شود و معروف‌تر آن‌که، نتایج بازی پیش از بازی مشخص شده است! برجام از همان جنس معروف‌تر»ها بود. در واقع شعبده‌ای بود که برای بیننده واقعی هم، همه بازی و جعبه و . آشکار بود، با این همه شعبده‌باز طوری بازی می‌کرد که انگار کسی چیزی نمی‌فهمد! بعدها تاریخ از این روز زیاد خواهد گفت. گریه زارعی» نماینده تهران قاب روشنی از تضییع حقّ نماینده در روز روشن است.

 

مجلس دهم؛ سلفی با مادمازل

انتخابات مجلس همیشه برای پیشبرد اهداف دولت‌ها اهمیت داشته و از آنجا که همواره دولت‌های ما ۸ساله بوده و انتخابات مجلس یک‌سال از تشکیل دولت عقب‌تر بوده، لذا برای دولت‌ها مجلس دوّمِ زمان صدارت‌شان از اهمیت خاصی برخوردار بوده است.

از آنجا که انتخابات مجلس دهم، اولین انتخابات مجلسی بود که با انتخابات خبرگان همراه شده بود، این اهمیت مضاعف شده بود. لذا هر دو جبهه ت ایران با تمام قوا و حامیان رو و پشت صحنه‌شان وارد شدند. نهایتاً جمله معروف تَکرار می‌کنم» انتخابات را در شهرهای بزرگ به‌نفع جریان دولت رقم زد. مهم‌ترین اتفاقات این مجلس عبارت است از:

استیضاح سه وزیر و رأی به آنها در یک نوبت
رقابت راست و چپ ی برای تصدّی ریاست مجلس برای نخستین‌بار در تاریخ مجلس شورای اسلامی
سلفی نمایندگان با خانم موگرینی
حمله تروریستی نیروهای داعش به مجلس

مجلس دهم، مجلس ضعیفی بوده است؛ و این البته هم ناشی از تازه‌کاری گردانندگان اصلی آن، خاصه در تهران دارد و هم فضای مملکت و برجام و . اجازه تحرّک را از آنها گرفته است. سلفی نمایندگان با خانم موگرینی، مهم‌ترین تصویری است که همه زیر و روی مجلس دهم را افشا می‌کند؛ یک تصویر کاملاً عریان از خوشی‌های زودگذر و بی‌محتوای جریانی تازه‌کار و البته خوش‌نشین و خوش‌خیال . این تصویر آن‌قدر زشت است که بازیگران آن هم دوست دارند تا طوری این سابقه از پرونده کاری آنها امحا شود . اما نمی‌شود.

 

جمع‌بندی

مجلس در جمهوری اسلامی به‌عنوان رکن جمهوریت و تأثیر اراده توده مردم در جریان حکومت، از خاستگاهی کاملاً انقلابی، مطالبه‌گرانه و البته مخلصانه برآمده است. در طول ده دوره عمر مجلس، این تجلّی، کژتابی‌هایی یافته است؛ طوری‌که کم‌محتوا شدن آن در موازنه با سایر قوا کاملاً مشهود است. شاید موارد زیر مهم‌ترین و مؤثرترین عوامل در کاهش چشمگیر وزانت و متانت مجلس است که سبب می‌شود از سطح هماوردی با رئیس‌جمهور وقت در مجلس اول، به بازی‌های نمایشی، ی و درجه چندم در مجالس نهم و دهم ختم شود. این عوامل عبارتند از:

تأثیر بی‌اندازه زر و زور ی و اقتصادی در انتخابات مجلس
تغییر وزن آشکار ریاست مجلس در مناسبات درونی و بیرونی آن
تغییر هدف‌های مخلصانه نمایندگان درخدمت به مردم و نظام و یا تغییر نگاه به کرسی نمایندگی به‌عنوان سکّوی پرواز
ورود افراد تازه‌کار و با کمترین تجربه ت‌ورزی
سهم‌خواهی دولت‌ها از مجلس
ت‌زدگی مجلس


بعد ازتعریف ساده از رشد اقتصادی، لازم میدانم یک مثال عینی از بلایی که اقتصاد لیبرالیستی-سرمایه داری بر سر جهان آورده را مرور کنم؛

در کشور ونزوئلا، در زمان خوان ویسنته گومز (دهه دوم قرن بیستم)، در این کشور نفت کشف شد و طبق معمول پای ایالات متحده برای اکتشاف و استخراج نفت به این کشور باز شد و چندین و چند شرکت نفتی وارد این کشور شدند. زمانیکه آمریکایی ها وارد یک کشور نفتی میشوند یک سیستم مشخص اقتصادی، فرهنگی و ی در آن کشور پیاده میکنند. مشابه این سیستم در ایران، عربستان، امارات، قطر، لیبی، مصر، عراق، سوریه، برونئی و خلاصه هرکشور دیگری که صاحب نفت بوده پیاده شده است. در بعضی از کشور ها این سیستم ادامه دارد و در بعضی کشورها به دلایل ی این سیستم برچیده شده است. این سیستم تدام انتقال نفت از کشور استعمار زده به کشور استعمارگر را تضمین میکند مضاف بر اینکه تسلط کشور استعمارگر بر بازار داخلی کشور استعمارزده افزایش می دهد.

به عنوان مثال یکی از امتیازاتی که کشورهای استعمارگر می‌گیرند این است که بدون گرفتن تعرفه و حق گمرگی می‌توانند هرکالایی را وارد کنند. بر این اساس تولیدکنندگان داخلی به دلیل تسلط دیگران بر بازار از بازار داخلی محروم و ورشکست می‌شوند چون واردات ارزان‌تر از تولید در می‌آید. در این شرایط یک چرخه ی باطل از فروش و واردات ایجاد میشود که تولید کشور را به ورطه ی نابودی میکشد.

(در دهه‌های 1940 و 1950، بنیاد راکفلر، شعبات شرکت‌های مختلف تولیدی و خدماتی آمریکایی و حتی خرده‌فروشی‌هایی چون Seras، یک کلیسای آمریکایی، یک رومه انگلیسی‌زبان با تیراژ یک هزار نسخه، یک مرکز فرهنگی آمریکایی، مدارس دوملیتی، برنامه‌های آموزش زبان انگلیسی، سازمان‌های پیشاهنگی دختران و پسران، اتحادیه مسیحی مردان جوان(YMCA)، در جامعه ونزوئلا حاضر بودند و سبک زندگی و ارزش‌های آمریکایی را وارد این کشور کرده و نسل جدیدی از ونزوئلایی‌ها تربیت می‌کردند که آمریکایی» بودند.){1}

زمانی که این سیستم در کشوری پیاده شد آمریکایی ها نیاز به ثبات دارند پس از گومزِ دیکتاتور حمایت کردند و برای استیلای کامل بر کشور، نهادی به نام اتاق بازرگانی ونزوئلا و آمریکا ایجاد شد که کارش فقط و فقط واردات کالا و خدمات مورد نیاز از آمریکا به ونزوئلا بود و قطعا این خدمات بیش از نیاز ونزوئلا نیز بود. (رجوع شود به کتاب اعترافات یک جنایتکار اقتصادی)

در قرن بیست ونزوئلا ثروتمندترین کشور آمریکای لاتین میشود. کشور اولین ها، اولین ورزشگاه ها، اولین فرودگاه ها، هتل های بزرگ و مجلل، کشوری متمول و غرق در رفاه اما بدون مدیریت صحیح منابع. در واقع هر قطره نفتی که در آن دوران از چاه های نفت ونزوئلا استخراج میشد خرج آبادی بیشتر و بیشتر آمریکا میشد. از طرفی چون درآمد نفتی از مصرف کمتر بود کشور روز به روز بیشتر در بدهی فرو میرفت. باید توجه کرد که نفت نفرین منابع نیست چراکه همین نفت موتور اقتصاد آمریکا را به چرخش در آورد مدیریت ناصحیح منابع است که به این نفرین دامن میزند، اقتصاد لیبرالی و مبتنی بر واردات است که نفرین حقیقی است.

(بین 1920 و 1948، سالانه به‌صورت میانگین 6.8 درصد رشد کرد. در سال 1970، ونزوئلا تبدیل به ثروتمندترین کشور در آمریکای لاتین شده بود و سرانه تولید ناخالص داخلی آن، از کشورهایی چون اسپانیا و یونان بیشتر، و تنها 13 درصد از سرانه GDP بریتانیا کمتر بود.){2}

در سال 1958 دوره ی دیکتاتوری در ونزوئلا به اتمام میرسد و مردم تازه به فکر تولید می افتند. در سال 1962 قانون تولید اتومبیل تصویب می شود ولی تا دهه 1980 نمیتوانند حتی تراکتور تولید کنند. در همین دوران مصرف وارداتی از درآمد نفتی پیشی میگیرد در دهه ی 80 کاهش قیمت نفت، تورم 30درصدی را به اقتصاد ونزوئلا تحمیل می کند از طرفی، اقتصادی که سالها به صورت لیبرالی اداره شده است شکاف طبقاتی عظیمی را به کشور تحمیل کرده است که باعث بحران بزرگی شد. در این دوران است که کارلوس آندرس پرز که یک تکنوکرات تحصیل کرده در آمریکاست برای جبران بدهی و کسری بودجه، کشور را از لیبرالیسم به دام نولیبرالیسم میسپارد و اینبار نقش دوشیدن ونزوئلا را بر عهده ی بنیاد های بین المللی مانند موافقت نامه گات، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی میگذارد.

(پرز در دوره نخست ریاست جمهوری خود از صندوق بین‌المللی پول درخواست وام کرده بود و صندوق نیز در سال 1987 با تدوین یک بسته اصلاحات نئولیبرالی، اعطای وام به ونزوئلا را مشروط به اجرای این ت‌ها نموده بود. پرز در فوریه 1989 یعنی روزهای آغازین دومین دوره ریاست جمهوری خود، بسته اصلاحات پیشنهادی صندوق بین‌المللی پول را پذیرفت و این ت‌ها را با عنوان چرخش بزرگ (El Gran Viraje) به دست اجرا سپرد. این بسته شامل سه مؤلفه بود: نخست، تعدیل ساختاری باهدف بازپرداخت بدهی‌ها. دوم، گذر از یک اقتصاد دولتی وابسته به نفت به اقتصاد بازار و تجارت آزاد. و سوم، مدرنیزه کردن ساختار ی باهدف کاهش حداکثری نقش دولت در اقتصاد. صندوق بین‌المللی پول ونزوئلا را مجبور به محدود کردن هزینه‌های عمومی، توقف سطح دستمزدها، مقررات زدایی و کاهش ارزش پول ملی، حذف کنترل قیمت‌ها، کاهش یارانه‌ها، و آزادسازی واردات کرد. ونزوئلا در 31 آگوست 1990 نیز به موافقت‌نامه عمومی تعرفه و تجارت پیوست و رسماً متعهد به آزادسازی تجاری و توقف حمایت از تولید داخلی شد.){3}{4}

در اقتصاد فلاکت زده و توزیع نابرابر ثروت به شرایطی وارد می‌شویم که مردم دست به شورش می‌زنند و در فوریه ۱۹۸۹،  ۲۰۰۰ نفر در خیابان‌های کاراکاس به خاک و خون کشیده شدند. در چنین شرایطی چاوز ظهور کرد و قدرت را در دست گرفت. چاوز بلافاصله دست به تغییرات عمده به نفع عامه ی مردم زد اما مشکل چاوز این بود که دید وسیع و کلان اقتصادی نداشت بعلاوه نخبگان ونزوئلا همگی طرفدار آمریکا بودند چراکه همگی ویزا و تابعیت آمریکایی داشتند و در بانک های آمریکا حساب های بانکی کلانی داشتند. قطعا چنین افرادی با چاوزی که اندیشه های ضد امپریالیستی دارد سرناسازگاری خواهند داشت. از طرفی چاوز در زمینی که سالها به صورت لیبرالیستی و سپس نئو لیبرالیستی اداره میشد ساختار سوسیالیستی را پیاده کرد. این دو عامل باعث شکست برنامه های چاوز شد.

طبیعتاً برنامه‌های چاوز به مذاق دو نهادی که پیش‌تر به آن‌ها اشاره کردیم، یعنی اتاق بازرگانی ونزوئلا و سازمان نفت، که عوامل ایجاد و بهره‌مندان اصلی ساختار نئولیبرال اقتصاد ونزوئلا بودند، خوش نیامد. در سال 2002 یک کودتای نظامی با حمایت آمریکا علیه چاوز شکل گرفت اما ناکام ماند. پس‌ازآن، یک اعتصاب سراسری از سوی مدیران نفت و اتاق بازرگانی ونزوئلا به مدت دو ماه سازمان‌دهی شد تا اقتصاد ونزوئلا فلج شده و چاوز ساقط شود. اما چاوز با استمداد از چین، ایران و برزیل، تولید نفت را از سر گرفت و توانست در دو ماه نخست سال 2003، ضمن اخراج 18 هزار کارمند اعتصاب‌کننده، تولید نفت را از سر گرفته و کنترل شرکت نفت ونزوئلا(PDVSA) را در دست گیرد.

به هر ترتیب در دوران چاوز مردم وضعیت بهتری داشتند اوضاع آنها به مدد طرح های اقتصادی عمومی بسیار بهتر از قبل شد، درآمدهای نفت که پیش‌تر در بازارهای آمریکا سرمایه‌گذاری می‌شد، در دوره چاوز صرف افزایش تقاضای داخلی شد و قدرت خرید مزدبگیران را افزایش داد(یکی از دلایل خشم واشنگتن از دولت چاوز همین مسئله بود). افزایش قیمت نفت نیز چاوز را در اجرای برنامه‌هایش یاری کرد. او هزینه‌های عمومی را در حوزه‌های سلامت، آموزش و غذای یارانه‌ای افزایش داد. در سال 1998 یعنی پیش از روی کار آمدن چاوز، در سراسر ونزوئلا 1628 درمانگاه(هرکدام یک پزشک)،‌ 417 اتاق اورژانس، و 47 مرکز توان‌بخشی وجود داشت. در سال 2007، این ارقام به 8621 درمانگاه (با 19751 پزشک)، 721 اتاق اورژانس، و 445 مرکز توان‌بخشی افزایش یافت. تعداد دانش آموزان در مقطع ابتدایی طی سال‌های 2006-1999 از 271 هزار و 593 نفر به یک‌میلیون و 98 هزار و 489 نفر رسید. تعداد دانش آموزان تحت پوشش برنامه غذایی مدارس از 252هزار نفر به یک‌میلیون و 800 هزار نفر افزایش یافت. در سال 2006 بیش از 15700 مغازه در سراسر ونزوئلا مواد غذایی را با 27 تا 39 درصد تخفیف برای مردم فقیر ارائه می‌کردند. نتیجتاً نرخ فقر به‌شدت کاهش یافت و از 42 درصد در سال 1999 به 27.3 درصد در سال 2013 رسید. بر اساس گزارش ECLAC، ونزوئلا-در کنار اروگوئه- تبدیل به یکی از دو کشور با کمترین نابرابری در آمریکای لاتین شد.

(جوزف استیگلیتز اقتصاددان معروف و برنده جایزه نوبل در توصیف اقتصاد ونزوئلا در دوره چاوز می‌گوید: رشد اقتصادی ونزوئلا در سال‌های اخیر حیرت‌انگیز بوده است. ونزوئلا برخلاف سایر کشورهای نفتی، از مزیت افزایش قیمت نفت برای اجرای ت‌هایی بهره گرفت که به نفع مردم بود. به نظر می‌رسد هوگو چاوز موفق شده است برای مردم فقیر حومه کاراکاس که پیش‌تر نفعی از درآمد نفت کشورشان نمی‌بردند، خدمات آموزشی و بهداشتی ارائه کند. جریان‌های چپ‌گرا غالباً موردانتقاد قرارگرفته و به خاطر خدمت‌رسانی آموزشی و بهداشتی به فقرا پوپولیست خوانده می‌شوند. اما نه‌تنها رسیدن به رشد اقتصادی پایدار ضروری است، بلکه توزیع منافع این رشد به نفع تمامی شهروندان نیز ضروری است».) {5}


{1} Judith Ewell (1996), Venezuela and the United States: From Monroe’s Hemisphere to Petroleum’s Empire. pp. 78-90

{2} Ricardo Hausmann and Francisco Rodríguez, Eds (2014), Venezuela: Anatomy of a Collapse. P. 4

{3} Roberto Lampa (2016), Crisis in Venezuela, or the Bolivarian Dilemma: To Revolutionize or to Perish? A Kaleckian Interpretation, Review of Radical Political Economics, Vol.21, No. 1

{4} https://www.wto.org/english/thewto_e/countries_e/venezuela_e.htm

{5} ECLAC. Anuario Estadístico de América Latina y el Caribe, Santiago, 2013, p. 79


ابتدا باید تعریفی ساده از رشد اقتصادی ارائه دهیم که همگان(حتی آنان که در اقتصاد خبره نیستند) معنای آن را متوجه شوند؛

رشد اقتصادی چیست؟ اگر تولید یا درآمد سرانه ی ملی به هر طریقی در کشوری افزایش یابد میگوییم رشد اقتصادی اتفاق افتاده است. محاسبه ی رشد اقتصادی به این طریق است که یک سال به خصوص را به عنوان سال پایه در نظر میگیرند و تولید ناخالص داخلی یا تولید ناخالص ملی در سال مورد نظر را نسبت به سال پایه محاسبه می کنند تا رشد اقتصادی بدست آید. (قرار دادن سال پایه به این خاطر است که تاثیرات تورم حذف شود.)

اما آیا رشد اقتصادی همواره معیار صحیحی برای بهبود اقتصاد یک کشور است؟ مسلما خیر. نمونه ی بارز این مثال مصر و ترکیه است. زمانی در ایران ترکیه قبله ی آمال لیبرال ها بود و میگفتند راه پیشرفت از استانبول و انکارا میگذرد و امروز همان افراد می گویند ترکیه الگوی خوبی برای پیشرفت نیست. برای توسعه ی پایدار آماری واقعی تر و ملموس تر از رشد اقتصادی، تولید ناخالص داخلی و امثالهم لازم است. ممکن است در دورانی به دلایل خاصی که گفته خواهد شد کشوری رشد بادکنکی داشته باشد، اما جدای از اینکه این رشد بادکنکی باعث افزایش نابرابری و خشم مردم خواهد شد، این روش توسعه ناپایدار خواهد بود و در نهایت تاثیراتش نابود خواهد شد.   ادامه دارد.


نام جان پرکینز در ایران شاید بسیار ناشناخته باشد اما در ایالات متحده به اندازه ی نام ادوارد اسنودن و هزاران افشاگر دیگر بسیار شناخته شده است و حتی شاید معروف ترین آنها باشد. آنچه در ادامه میخوانید معرفی کتاب جنجالی و اثرگذار وی به نام "اعترافات یک جنایتکار اقتصادی" است. کتابی که به عمق فساد لیبرالیسم تاخته و به ساده ترین شکل ممکن جنایات اقتصادی ایالات متحده علیه کشورهای درحال توسعه را افشا میکند طوری که حتی کسانی که چندان هم به علم اقتصاد مسلط نیستند هم میتوانند کتاب را درک کنند. آمار و ارقامی که در کتاب داده میشود بسیار وحشتناک تر از تصور بیشتر مردم است.

پرکینز در این کتاب خود را یک جنایتکار اقتصادی می نامد اما این نامی نیست که خود انتخاب کرده باشد بلکه قبل از اینکه به این حرفه وارد شود به او میگویند که قرار است به عنوان یک جنایتکار اقتصادی (Economic Hitman) فعالیت کند. کار وی بسیار ساده است باید به کشورهای جهان سومی که خواهان پیشرفت و رشد اقتصادی هستند برود، پیش بینی های اقتصادی لازم برای پیشرفت آن کشور را انجام دهد، سپس پیش بینی ها را دستکاری کرده و بسیار بیشتر از مقدار واقعی اعلام کند، کشور مذبور را مجبور به گرفتن وام های کلان با بهره های سنگین از ایالات متحده کند و بازگردد. بعد از آن شرکت های چند ملیتی می دانند چطور تا آخرین قطره از این گاو شیرده را بدوشند و سپس با حجم عظیمی از نیتی عمومی که ایجاد کرده اند از آن کشور خارج شوند و پشت سرشان یک کشور ورشکسته باقی بگذارند. برای نمونه اتفاقی که برای کشور اکوادور افتاد را میخوانیم:

اکوادور یکی از کشورهای نمونه در سرتاسر دنیاست که جنایتکاران اقتصادی، آن را در عرصۀ ی و
اقتصادی به زانو در آوردند. به ازای هر صد دلار نفت خام خروجی از جنگل های باران زای اکوادور، شرکت
های نفتی هفتاد و پنج دلار دریافت می کنند. از بیست وپنج دلار باقی مانده، سه چهارم آن باید به
بازپرداخت بدهی خارجی اختصاص یابد. آنچه باقی می ماند عمدتاً هزینه های نظامی و دولتی را پوشش
می دهد و صرفا حدود 2.5 دلار برای بهداشت، آموزش و پرورش و برنامه ی کمک به فقرا باقی می ماند.
نتیجه آنکه از هر صددلار ارزش نفت خامی که از آمازون به تاراج می رود، کمتر از سه دلار به مردمی می
رسد که بیشترین نیاز را دارند؛ مردمی که بیشترین آسیب را از احداث سدها، حفاری ها و خطوط لولۀ نفتی
دیده اند و از فقدان مواد غذایی و آب آشامیدنی در حال مرگ هستند. با نگاه به اکوادور و همان گونه که
اغلب در جاهای مختلف از خودم پرسیده ام از خود می پرسم که کی این مردم دست به مبارزه می زنند؟

 

همچنین در کتاب اشاره هایی گذرا به دخالت های نظامی آمریکا در کشورهایی که زیر بار سلطه ی امپریالیسم آمریکا نرفته اند داشته است که شاید تاسف بارترین آنها قتل عمر توریخوس دیکتاتور پانامایی و بمباران چند روزه ی پاناما فقط به این دلیل که مردم پاناما نمیخواستند آینده و استقلال خود را به حراج بگذارند و شکم روسای شرکت های چندملیتی را فراخ تر کنند. در این کتاب به طور واضح عمق کینه ی مردم جهان (از جنوب شرقی آسیا تا شمال آمریکای جنوبی) به دولت آمریکا نشان داده میشود. همه ی مردمی که پرکینز از آنها نام میبرد روی یک نظر اتفاق دارند "ایالات متحده محور شرارت است."

البته تمام اینها مانع این نشده است که پرکینز حس میهن پرستی خود را کنار بگذارد. وی همچنان یک آمریکایی دو آتشه است و همین تعصب در لحظاتی مانع بیان تمام حقایق میشود اما همین مقدار از حقایق هم به ما در شناخت هرچه بیشتر امپرالیسم امریکا کمک میکند و البته به غرب پرستان هم نشان میدهد که رویای آمریکایی! چگونه بر روی خون و استخوان و چرک و کثافت بنا نهاده شده است!!!

#اعترافات یک جنایتکار# اقتصادی# John Perkins#


برجام برای سفره ملت و خالق ایرانی آن - یعنی - آورده‌ای نداشت. اما اینکه بگوییم برجام هیچ دستاوردی نداشت نشان از سطحی‌نگری و تک‌زاویه‌ای دیدن صحنه است.
 این برجام بود که عطش روشنفکران غرب‌زده ایرانی را برای مذاکره سیراب و آنان را خلع سلاح کرد.
 برجام بود که چهره کریه امریکا را برای نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامی روشن کرد. 
 برجام بود که معادل میلیارد‌ها دلار که جمهوری اسلامی می‌بایست برای شناساندن چهره امریکا به نسل‌های خود خرج رسانه می‌کرد، مؤثر واقع شد.
 برجام بود که نسبت بین اروپا و امریکا را از بعد هویت و استقلال روشن کرد. 
پس از برجام بود که ملت ما منطق نظام جمهوری اسلامی را واجد حقانیت و دفاع دانست و تابستان داغ امثال بولتون را به پاییز خزان آن‌ها تبدیل کرد.
 برجام برای حزب‌الله و برای انقلاب اسلامی دستاورد‌های بی‌نظیری داشت و باید از به خاطر آورده‌های او که خودش هم نمی‌داند چیست، تشکر کنیم.

 

 اصلاح‌طلبان ۳۰ سال اصرار داشتند که می‌توانیم با یکپارچه ندیدن غرب، بین امریکا و اروپا شکاف ایجاد کنیم و با اروپاییان کار کنیم. برجام این فرضیه را نیز باطل کرد. برجام ثابت نمود که اجماع اروپا و امریکا معنا ندارد بلکه الحاق، پیوست و سنجاق شدن اروپا به امریکا واقعیت صحنه است. ثابت شد که اروپای منهای امریکا موجود عقیمی است که باید از پسر بزرگ‌تر از پدر اجازه بگیرد.
 برجام ثابت کرد که ورود اروپایی‌ها و اصولاً تشکیل گروه چند به‌علاوه چند یک پز توخالی جهانی بوده است، اما همه اجازه‌های غرب به یک نقطه ختم می‌شود. 
دولتمردان ما به شدت نیازمند اصلاح نگرش خود در دو مقوله هستند که عدم اصلاح این نگرش آنان را در تاریخ به بدترین شکل ممکن ثبت خواهد کرد. تاریخ آنان را به عنوان کسانی ثبت خواهد کرد که هم فرصت را از دست داده‌اند و هم تدبیر را، هم در باتلاق گیر کرده‌اند هم جای پای محکمی برای نجات خود نمی‌یابند.
 اشتباه اول دولتمردان ما در حوزه نگرش این است که گمان می‌کنند با محترم شمردن قواعد، عرف و حقوق بین‌الملل می‌توانند به مقاصد منطقی جمهوری اسلامی ایران برسند. درحالی که طرف‌های غربی برای اجرای تعهدات‌شان نه سازمان ملل می‌شناسند نه امضا و تعهد خود را.
 اشکال دوم این است که دولتمردان ما فکر می‌کنند غرب چند مطالبه مشخص از ما دارد و با دادن آن‌ها می‌توانیم به سرمنزل مقصود که رفاه و توسعه است دست یابیم. اکنون باید با همه وجود بفهمند که مشکل غرب با ما بر سر ماهیت/هویت است و هسته‌ای، تروریسم، موشک و. بهانه‌هایی است که در عرف بین‌الملل با آن دیالوگ می‌کنند.

فرمول مقام معظم رهبری که همه پیش‌بینی‌هایش مانند کشف و شهود به عینیت می‌پیوندد، الهام غیبی نیست. او از اول معادله مفهومی را کشف کرده است که مشکل غرب با ما بر سر وجود» و ماهیت» است نه بر سر حدود» و مسئله». اگر دولتمردان ما این مدل را باور کنند نه در عرف بین‌الملل غرب را باور می‌کنند و نه منتظر می‌مانند تا غربیان در مقابل قطعنامه‌های سازمان ملل کرنش کنند و نه منتظر رفع تحریم می‌مانند.

 عجیب است که حضرت امام ۳۱ سال پیش فرموده‌اند: چه ما بخواهیم و چه نخواهیم استکبار و صهیونیست‌ها در تعقیب‌مان خواهند بود تا حیثیت مکتبی‌مان را لکه‌دار کنند» و ما پس از این مدت هنوز طور دیگری به صحنه می‌نگریم.

 اکنون اروپا تهدید به خروج از برجام کرده است و ما به جرم پایبندی به خلع سلاح هسته‌ای هر روز تحریم می‌شویم. اگر قرار است ما به قواعد بین‌المللی پایبند و تعهدات خود را انجام دهیم تا تحریم شویم، چرا باید در NPT بمانیم و هم چوب را بخوریم و هم پیاز را؟ امریکا اکنون از قواعد بین‌المللی و امضای خود عدول کرده است و گویی در امریکا انقلاب اتفاق افتاده است. حتی در انقلاب‌ها نیز دولت جدید تعهدات دولت پیشین را انجام می‌دهد، اما در امریکا انجام نمی‌شود. 

 ماندن یک‌ساله ما با اروپاییان در برجام حکمت‌آمیز بود تا امثال زیباکلام‌ها ببینند که سگ زرد برادر شغال است، اما اگر اردیبهشت ۱۳۹۷ به همراه امریکا خارج شده بودیم اکنون شیپور‌های روشنفکری می‌گفتند اروپا که اصرار بر ماندن داشت! شما چرا خارج شدید؟

 اکنون منطق نظام جمهوری اسلامی ایران مسیر اروپا باوران و امریکاپرستان را مسدود کرده است و موعد مانور نیرو‌های مؤمن به انقلاب اسلامی علیه قوانین جنگلی حاکم بر جهان است.
 دولت برای عزت خویش هم که شده است باید تصمیم سخت بگیرد؛ تصمیمی که خواب را از چشم جهانخواران بگیرد. مهم‌ترین نقطه قوت چنین تصمیمی همراهی ملت سختی کشیده و مقاوم ایران است که زیر بار جهانخواران به بهانه نان نسیه بزرگ‌تر نخواهد رفت.

امروز روزی است که باید برجام اروپایی-امریکایی را تبدیل به دو واحد درس غرب‌شناسی کنیم تا نسل‌های آینده به وم تولد تمدنی جدید و بومی رهنمون شوند و متوجه شوند که راهی جز ایستادگی وجود ندارد در غیر اینصورت باید زانوی غلط کردیم انقلاب کردیم» بزنیم و هرچه شما بفرمایید» را جایگزین مرگ بر امریکا» کنیم اما امام فرمود: هیهات که امت محمد (ص) سیراب شدگان کوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار تن در دهند».

برجام#
غرب شناسى#


مردمى ترین، با اخلاص ترین و گسترده ترین تشییع با عظمتى بى نظیر از مردمى ترین مسؤول جمهورى اسلامى ایران!

دیروز پایتخت ایران، روزى تاریخى و فراموش نشدنى را تجربه کرد. تهران هیچگاه تاکنون چنین عظمتى را به خود ندیده بود!

دیروز در تهران از زمین و زمان جمعیت عاشق و داغدار مى جوشید و مى خروشید!

همدل و همزبان با چشمانى اشکبار و یکصدا؛ # انتقام#

مطلب ذیل را محمد رفیع جلالى نوشته و انصافا حق مطلب را ادا کرده است!

"وَ تُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشَاءُ"
مرگی که جهان را تکان داد!!!
سالهای دور تشییع پیکر یک خواننده زن هنرمند ؛  ایران و بخصوص تهران را به تعطیلی کشاند . این اولین تشییع بزرگی بود که در نوجوانی دیدم.  انگاه نوبت به تشییع  پیکر  "جهان پهلوان تختی "  رسید؛ زمانی که در سالهای ابتدائی دانشگاه بودم.  تشییع جنازه "جمال عبدالناصر ناصر " رهبر کشور مصر و جهان عرب را به تعطیلی کشاند .
اندکی بعد  ژنرال دوگل" در فرانسه مرد و مردم فرانسه سنگ تمام گذاشتند و بپاس خدمات این مرد به کشورش تشییع جنازه بزرگی انجام شد.
 در مرگ " امّ کلثوم"، خواننده مصری بیش از ۴ میلیون نفر برای خاکسپاری او در قاهره به خیابانها آمدند.  و. این رکوردها با  مرگ  "آیت الله خمینی" در ایران شکسته شد.
جهان تشییع جنازه های عظیمی دیگری را بیاد دارد؛ تشییع جنازه: "پرنسس دیانا"؛  " آیروتون سنا"؛  " مایکل جکسون  " سی. ان. آنادورای (آنا)"؛  " پاپ ژان پل دوم"؛   " کیم جونگ ایل دوم"؛  " ویکتور هوگو"؛  " گاندی"  و .کسی فکر نمیکرد که  روزی  رفتن کسی بتواند این رکوردها  را جابجا کند؛  اما رفتن  "قاسم سلیمانی" چیز دیگری بود؛ رفتنی که جهانی را تکان داد و مرگش : 
- بزرگترین ارتش جهان را به   آماده باش در آورد. 
-  خبر اول رسانه های جهان شد 
-  خیزش دیپلماتیک همه کشورها را باعث شد. 
-  بورسهای منطقه را بشدت به سقوط  کشاند. 
-  قیمت نفت را بطور بیسابقه ای افزایش داد.
-  تشییع پیکرش نه در یک شهر که در ۵ شهر و ۲ کشور انجام شد
-  پیکرش تنها پیکری شد که در ۴ حرم طواف داده شد؛ در ۲ کشور. 
-  هزاران ساعت برنامه تلویزیونی در موردش پخش شد 
-  صدها تحلیگرعواقب مرگش را تحلیل کردند. 
-  صدها میلیون نفر در منطقه و جهان او را تحسین و یا نقد کردند
-  همبستگی ملی که بعد از وقایع آبان از هم گسیخته شده بود را به ارمغان آورد. مردم حساب او را از حساب حکومت جدا کرده اند.
-  تظاهرات یکماهه در خیابانهای بغداد را به تظاهراتی علیه آمریکائیها بدل کرد.
-  پارلمان عراق  رای به اخراج امریکائی ها از عراق داد. 
-  کاری کرد که هیچ  "مرگ"  دیگری ان کار را نکرد؛  جهان را  به ۲ قدمی جنگی بزرگ کشانده !
- و شاید میرود که به بزرگترین تشییع همه دورانها بدل گردد!؟
اما او که بود :
-  پسر بچه فقیری  که  در روستای قنات ‏ملک» شهر  "رابُر"؛  در ١٨٠ کیلومتری کرمان متولد شد.
-  بسیار زود و در نوجوانی مجبور شد برای کمک به  امرار معاش خانواده از تحصیل دست شسته و وارد بازار کار شود
-  با شروع جنگ ایران و عراق برای مدت کوتاهی ؛ برای تامین اب مورد نیاز سپاهیان به جبهه ها فرستاده میشود،؛  "لودر" ها و  "بولدوزز" های دشمن را غنیمت    میگیرد و اندکی بعد با توجه به هوش سرشار؛ دلیری و شجاعت و تفکرات استراتژیکش فرمانده لشکر میشود و    در نهایت مبشود  تاثیر گذارترین  مرد  همه خاور میانه!!!
-- بتنهائی و با دست خالی   "سپاهی"  میسازد با هزاران سرباز از جان گذسته و دوره دیده ؛ در عراق و سوریه و لبنان  و  یمن!!
-  به گواهی دشمنانش به بزرگترین استراتژیست نظامی بعد از  "مارشال رومل" بود.
-  
وجودش تا بدان پایه برای دشمنان خطرناک شده بود که به دستور قدرتمندترین شخص در جهان؛  قدرتمند ترین ارتش در جهان ؛ در نیمه های شب ؛ انه  و به نامردانه ترین شکل ممکن محو فیزیکی میشود، اما حالا مانده که با نام و یاد و میراث  او چه کنند؟؟؟
آنها اکنون از  "نام" و "میراث"   قاسم سلیمانی"  بیش از "خود " قاسم سلیمانی ؛ در وحشتند.



  اکنون ماهواره نور بر فراز کاخ سفید و تل‌آویو و بالای سر ترامپ و نتانیاهو در حال چرخیدن به دور زمین است. چرخشی که در نبرد اطلاعاتی موجب سرگیجه آنها شده است. حالا این سرگیجه سبب شده تا توهم برگشت به برجام و نوشتن پیش‌نویس قطعنامه برای شورای امنیت به سرشان بزند.در این خصوص چند نکته : 
۱- آمریکا مزوّرانه با ایجاد یک دوراهی در مسیر ملت ایران، برای خود یک هدف ی و مسیر مشخص طراحی نموده است. اول با این ادعا که اگر سازمان‌ملل تحریم تسلیحاتی ایران را تمدید کند، به برجام برمی گردد. دوم ترامپ با توهم تمدید تحریم‌های تسلیحاتی و بازگشت به برجام قصد دارد مکانیسم ماشه را هم فعال کند. یعنی با یک تیر، دو نشان را بزند!. تناقض مهم اینجاست که طبق همان برجامی که می‌خواهند به آن برگردند، باید تحریم‌های اقتصادی تاکنون برداشته می‌شد و تحریم‌های تسلیحاتی ایران نیز در آبان امسال باید لغو شود. با این طرح مزورانه و تشدید تحریم‌ها بعد از امضا برجام به همان سخن رهبرمعظم انقلاب می‌رسیم که نگاه و خوشبینی به آمریکا و غرب سم مهلک است و به آمریکا نمی‌شود اعتماد کرد، خرش که از پل بگذرد، به ریش شما می‌خندد»! و سؤال و نتیجه مهم این است اگر برجام بدترین توافق تاریخ بود، حال چگونه می‌خواهند به بدترین توافق دنیا برگردند؟!. پس برجام برای آمریکا و صهیونیست‌ها بهترین توافق دنیا بوده است.
۲- از سوی دیگر ادعا می‌کنند اگر تحریم تسلیحاتی ایران تمدید نشود، آمریکا با بازگشت به برجام، مکانیسم ماشه را فعال خواهد کرد و در این صورت دستاوردهای ایران در برجام لغو می‌شود!. درحالی‌که ایران در برجام دستاوردی نداشته که بخواهد از دست بدهد، چرا که در سایه انفعال جریان غرب‌گرا به‌جای لغو بالمره تحریم‌ها» شاهد تشدید بالمره تحریم‌ها» بودیم و دیگر هیچ»! و عملا هیچ دستاوردی» نه‌تنها نصیب ملت ایران نشده بلکه متحملخسارت محض» هم شده است!
۳-این طرح یک طرح ی-رسانه‌ای برای ایجاد جنگ روانی است. سؤال اساسی این است که مگر تحریم‌های سازمان ملل چه چیز اضافه‌ای دارد که تحریم‌های یک‌جانبه کنونی آمریکا در چارچوب پروژه فشار حداکثری ندارد؟. البته یک چیزی مثل خود تحریم‌های آمریکا تاکنون نداشته و ندارد و آن تاثیرگذاری بر مقاومت ملت ایران است!. این همان چیزی است که اوباما به آن رسیده بود و تنها گزینه را مذاکره و برجام دید و اکنون نیز ترامپ هم به همان نتیجه‌ای رسیده است. لذا فقط در یک اقدام تبلیغاتی و فضاسازی رسانه‌ای در آستانه انتخابات تلاش دارد از حیثیت خود دفاع کند!. سؤال دوم این است که آمریکا با این طرح می‌خواهد به چه دستاوردی برسد، درحالی‌که تاکنون با اعمال یکجانبه همه تحریم‌های سازمان‌ملل و فراسرزمینی خود نه‌تنها به دستاورد محدودیت در زمینه موشکی و منطقه‌ای جمهوری اسلامی نرسیده و نخواهد رسید، بلکه محدودیت هسته‌ای و همان دستاورد نیم بند اوباما را هم از دست داده است!
۴-نکته مهم دیگر این است درحالی ادعا می‌کنند در صورت لغو تحریم تسلیحاتی ایران و خرید تجهیزات نظامی از روسیه و چین، ایران موجب تهدید می‌شود، که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی سال‌هاست در تولید نیازهای دفاعی و نظامی و غیرنظامی و بعضا تهاجمی خود به خودکفایی رسیده و اصولا یکی از دلایل دشمنی و فشارها و عصبانیت‌های آمریکا و چند کشور غربی همین پیشرفت‌های دفاعی-نظامی است که آنها را در آستانه اخراج از منطقه قرار داده است!. ایران حتی در تولید تسلیحات سری و فوق سری نیز به خودکفایی رسیده، حال در ادعایی خنده‌دار می‌خواهند جلوی فروش تسلیحات معمولی و ابتدایی به ایران را بگیرند!. لذا این طرح علاوه‌بر اینکه جنبه تبلیغاتی و روانی دارد، سه هدف پنهان در نهان خود دارد: اول این‌که آنها نگران خرید تسلیحات ساخت ایران از سوی دیگر کشورهای منطقه هستند و نه فروش به ایران، از جمله انواع موشک‌های نقطه‌زنی که در شهرک‌های زیرزمینی ذخیره شده‌اند و همچنین انواع رادارهای پیشرفته و سلاح‌های فوق سری که پیشرفته‌ترین و مدرترین پهپاد جاسوسی آمریکا را ساقط کرد!. دوم بی‌اعتبارسازی و کم اهمیت جلوه دادن دستاوردهای دفاعی- نظامی جمهوری اسلامی است در حالی‌که خود با آگاهی به اهمیت فوق‌العاده آنها نگران و هراسناک هستند!. سوم القای روحیه انفعال است. در تناقض ی- رسانه‌ای از یک سو از لغو تحریم‌های تسلیحاتی ایران ابراز نگرانی و القا تهدید می‌کنند و از سوی دیگر در یک رویکردی موازی ادعا می‌کنند با توجه به مشکلات اقتصادی، ایران پولی برای خرید تسلیحات از خارج ندارد و لغو این تحریم‌ها تاثیری برای ایران ندارد که بخواهد در مقابل آمریکا بایستد و تلاش کند، لغو شود!
۵- قبل از این‌که خود ماهواره، آمریکایی‌ها را نگران کرده باشد، تکنولوژی ساخت موشک‌های قدرتمند قاره‌پیمای استفاده شده در پرتاب این ماهواره آنها را نگران کرده است. پرتاب این ماهواره را باید بخشی از یک برنامه فضایی دانست که نشان می‌دهد آمریکایی‌ها به خیلی از ابعاد آن ناآگاهند، همان‌گونه که تا پس از قرار گرفتن در مدار زمین نتوانستند آن را رصد کنند و نشان داد جمهوری اسلامی از همه محدودیت‌های برجامی و غیربرجامی عملا عبور کرده است. چنان‌که جان بولتون و رسانه‌های آمریکایی-صهیونیستی مجبور به اذعان شدند کهفشار حداکثری نتیجه‌ای نداشته است». آمریکایی‌ها نگرانند اقدامات مخرب آنها به‌سرعت رصد و عملیات خنثی‌کننده این اقدامات مخرب طراحی و به اجرا گذاشته خواهد شد، این یعنی پایان حضور در منطقه!
۶--پیام شرق با سرعت نور به غرب رسید. ماهواره نور قبل از ارسال پیام از فضا، به اذعان مقامات صهیونیستی پیام‌های ی و نظامی قدرتمندی به جهان فرستاد کهجمهوری اسلامی بدون اطلاع سازمان‌های جاسوسی-اطلاعاتی غرب و آمریکا و بدون اینکه بتوانند جلوی نفوذ ایران در منطقه را بگیرند، توانست جغرافیای حضور خود را گسترش دهد و به فضا نیز نفوذ کند».لذا اولین بازدارندگی ماهواره نور عقب‌نشینی آمریکایی‌ها از دستور تهدیدزای ترامپ بود. بعد از آنکه ترامپ تهدید به زدن قایقهای ایرانی کرد، با پرتاپ ماهواره نور،  بلافاصله سه تن از مقامات وزارت دفاع آمریکا در یک کنفرانس خبری در پنتاگون اعلام کردنداز این توئیت ترامپ متعجب و غافلگیر شدیم زیرا او هیچ دستوری مبنی بر تغییر ت در برخورد با نیروهای ایرانی در منطقه صادر نکرده و ما چنین دستوری را دریافت نکردیم».
۷-اما دراین فضا و بعد از خروج آمریکا از برجام و نقض قطعنامه۲۲۳۱و ترور شهید سلیمانی و افتخار آشکار به این جنایت و خباثت از سوی ترامپ، تلاش و فضاسازی جریان غرب‌گرای داخلی برای القای ضرورت برقراری رابطه با آمریکا و دلجویی از قاتل سردار قلوب ملت ایران و مردم منطقه، نشان از اوج حماقت و حقارت و خیانت و خباثت آنها دارد. این جماعت فریبکارانه تحت عنواناستراتژی بازدارندگی»، بازدارندگی نظامی و قدرت دفاعی کشور»را همسو با رسانه‌های بیگانه و تهای آمریکا زیر سؤال می‌برند و از وم بازدارندگی اقتصادی» با نگاه به غرب»سخن می‌گویند!. درحالی‌که محقق نشدن بازدارندگی اقتصادی ناشی از عملکرد خود آنها و دولت برآمده از آنهاست. حال بدون ارائه هیچ برنامه و تلاشی برای فعال کردن ظرفیت داخلی و استفاده از توان جوانان کشور، با روحیه انفعالی هر روز از خواب که بیدار می‌شوند و با حمله به ت اصولی و مستقل کشور و تخریب روابط با همسایگان و کشورهای دوست، به یکی زنگ می‌زنند و خواستار میانجیگری و وساطت بین تهران-واشنگتن برای مذاکره منطقی و متعادل با کدخدا می‌شوند!. نکته حقارت‌آمیزتر این است که شرط همکاری با شرق را نگاه به غرب و در روابط ذلیلانه با آمریکا و اجازه از امثال ترامپ القا می‌کنند و انتظار مذاکره منطقی با کسی را دارند که حاصل شش سال مذاکره را پاره کرده و در روز روشن دستور ترور عالی‌ترین مقام نظامی کشور و نماد مبارزه با تروریسم را صادر کرده است!. کسی که به اندازه یک اَرزَن هم شرف برای خود نگه داشته باشد، می‌فهمد که بازدارندگی اقتصادی در سایه بازدارندگی نظامی» و امنیت حاصل می‌شود. کاش این جماعت به اندازه آخرین سفیر رژیم پهلوی در آمریکا شرافت داشتند و در مقابل نیروهای مسلح کشور که جانشان را فدای مملکتشان می‌کنند، سر تعظیم فرود می‌آوردند و به شهید سلیمانی افتخار می‌کردند، نه این‌که از قاتل او پول بگیرند و به مدافعان امنیت کشور بتازند! اردشیر زاهدی پس از سال‌ها سرسپردگی به آمریکا و زندگی در این کشور به‌خوبی فهمیده که پول گرفتن از خارج و فروختن شرافت با ادعای دلسوزی برای پیشرفت ملت ایران نمی‌خواند». وقتی مواضع و تلاش‌های مدعیان پیشرفت با نگاه به غرب» را کنار سخنان ترامپ می‌گذاریم، به‌خوبی مصادیق نفوذ جریانی برای ملت ایران روشن می‌شود. رئیس‌جمهور آمریکا در نشست خبری ۱۵ فروردین امسال در تازه‌ترین آشکارسازی مکنونات قلبی‌اش، به دوستان خود در ایران به‌عنوان کانال‌های ارتباطی‌اشاره و ادعا کردمی‌توانیم از طریق این کانال‌ها تعامل کنیم. دوستان من در ایران به کار ساخت‌و‌ساز خانه‌های شیک مشغولند.آنها باید تماس بگیرند یا از کسی بخواهند وساطت کند و تماس بگیرد»!؟
دکتر محمدحسین محترم


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها